مادر موسی(علیه السلام)، ایشان را در صندوقی گذاشت و به آب داد. بالاخره مادر است؛ به مجرد اینکه آب، یک مقدار این صندوق را بُرد، دلش خالی شد! قرآن میگوید: «وَ أَصْبَحَ فُؤادُ أُمِ مُوسى فارِغاً» دل مادر موسی(علیه السلام) خالی شد. «إِنْ کادَتْ لَتُبْدی بِهِ» چیزی نمانده بود که بگوید صندوق را بگیرید، بچه من درونش هست. همه عملیات لو می رفت و ضایع می شد. بعد قرآن میگوید: «لَوْ لا أَنْ رَبَطْنا عَلى قَلْبِها لِتَکُونَ مِنَ الْمُؤْمِنینَ». ببینید؛ اول ربط، بعدش ایمان. میگوید قلب او را مربوط کردیم (ربطنا) تا از مؤمنین باشد. ربطِ به ولایت، اساس ایمان است. اگر ربط، قطع بشود، ایمان از بین میرود. هرچه هست در این «ربط» است. این ربط است که به انسان شجاعت میدهد. این ربط است که به انسان قدرت ایستادگی و ایثار میدهد. چند کشور به نمایندگی از یک میلیارد مسلمان، 42 سال قبل با اسرائیل جنگیدند و کم آوردند و عقب نشستند. تکه هایی از کشورشان را از دست دادند. چرا؟ چون «ربط» نبود؛ «ولایت» نبود. اینکه حزب الله میگوید ما افتخار میکنیم که جزء حزب ولایت فقیه هستیم یعنی «ربط». این ارتباط با رهبری است. اگر این ارتباط باشد، انسان، نوع آوری، شکوفایی، قدرت تربیتی و همه چیز دارد. ولی اگر این ربط قطع بشود، همه اینها از بین می رود. من از نظر خِلقتی، از همه برادر و خواهرهایم کم حوصله تر بودم. در دوره دبیرستان هم گاهی که مسئلهای خلاف طبعم اتفاق میافتاد، اصلاً از خانه میگذاشتم و میرفتم بیرون! اما وقتی حکم امامت جمعه را از امام دریافت کردم، خدا به من حوصله داد؛ صبر داد. تا جایی که آیت الله گیلانی یک وقتی که در مجلس خبرگان گزارشهایی [از شیراز] شنیده بود، به شوخی به من گفت: «سبحانک ما اعظم حِلمُک»!! تعارف آخوندی کرد. خب، این حلم من نبود. این نتیجه «ربط» بود. آنها هم که در جبهه، در مقابل بمبارانها، موشکبارانها، توپها، خمپاره ها استقامت میکردند و دست و پا می دادند، هرچه داشتند از برکت این ربط بود. این ربط است که حزب الله را بر اسرائیل پیروز کرد. حماس هم مرتبط است و این ربطش هست که تحول ایجاد میکند. تمام کسانی که در این جریانِ غزه، از خانه بیرون آمدند -در اروپا، در آمریکای مرکزی، در آسیا، در ترکیه، در مصر- اینها یک نوع ارتباطی با رهبری پیدا کردند و هوادار این جریان شدند. رهبری هم هرچه دارد از برکت ارتباطش [با امام زمان(عجل الله تعالی فرجه)] است.(آیت الله حائری شیرازی)
گزیده بیانات حضرت آیت الله مصباح یزدی درباره حوادث اخیر:
از صدر اسلام تا کنون حوادثی وجود داشته که از آنها به عنوان «فتنه» یاد شده است. جریان مسجد ضرار در زمان رسول اکرم(صلی الله علیه و آله)، داستان سقیفه و جنگهای جمل و صفین و نهروان، همه از جمله این حوادث بودهاند.
بصیرت در فتنهها گوهر گرانبهایی است که میزان آن در افراد مختلف متفاوت است و باید خدا را شاکر بود که در رأس هرم نظام، رهبری قرار دارد که بصیرت وی بیش از همه مدعیان است.
اما کسانی به نوعی در مقابل رهبری قرار گرفتند که خود را با بصیرت میدانند و مدعی هستند که هوش، تجربه سیاسی و عملی بیشتری داشته و با مراکز علمی و فرهنگی ارتباط دارند؛ اما چگونه باید فهمید چه کسی بصیرت دارد؟
پایه اصلی بصیرت تفکر است و انسان باید بینشی عمیق نسبت به مسائل داشته باشد؛ چرا که در مقابل نظام اسلامی توطئهگرانی قرار دارند که خواستههای خود را در زیر لایههایی پنهان کرده و با فریب مردم قصد رسیدن به اهداف خود را دارند. با وجود چنین افراد مکاری در مقابل ما، باید مراقب باشیم و به لایههای زیرین حوادث توجه داشته باشیم و این کار بدون بینش و تفکر عمیق ممکن نیست.
هر چند تفکر لازمه بصیرت است، اما تفکر تنها کافی نیست؛ زیرا طرف مقابل نیز که شومترین نقشهها را طراحی میکند، اهل تفکر است؛ اما نمیتوان گفت چنین کسانی بصیرت دارند. عنصر دیگر بصیرت، استفاده صحیح از این ابزار است.
برای داشتن فکر صحیح، قرآن راهی را به ما یاد داده که در همه زمینهها کارگشاست و آن استفاده از معلومات و یقینیات برای حل مجهولات و مشکوکات است. همانگونه که در حل معادلات ریاضی باید با استفاده از معلومات به مجهولات رسید، در حوادث اجتماعی نیز باید چنین رفتار کرد.
در حوادث اخیر هر فرد منصفی با تحلیل این حوادث و اقدامات فتنهگران و آشوبگران متوجه نقطه مشترکی در همه آنها می شود و آن اینکه نوک پیکان حمله در همه این جریانات به سوی ولایت فقیه نشانه رفته بود و دشمن قصد تضعیف ولایت فقیه را داشت.
از همان اوائل انقلاب نیز عدهای مباحثی چون نحوه نظارت شورای نگهبان، افزایش اختیارات رئیس جمهور و... مطرح کردند تا جایگاه ولی فقیه تضعیف شود. امروز نیز میبینیم که همه تبلیغات دشمنان در رسانههای مختلف برای تضعیف روح اسلام و جایگاه ولایت فقیه است.
در زمان امام راحل(رحمه الله علیه) نیز چون دشمن از اسلام سیلی خورده بود، ولایت فقیه به عنوان نماد اسلامی بودن این نظام مورد هجمه قرار گرفته و هدف، تضعیف و نابودی اصل ولایت فقیه بود. امام(رحمه الله علیه) نیز به خوبی این مسأله را متوجه بودند که چنین تبلیغاتی بر علیه شخص امام(رحمه الله علیه) نبود و بارها نسبت به آن تذکر دادند.
گویا روح امام خمینی(رحمه الله علیه) در کالبد رهبری دمیده شده است و ایشان نیز همچون امام خمینی(رحمه الله علیه) با شجاعت تمام به وظیفه الهی خود عمل می کند.
اگر همه ثروت عالم به ولی فقیه بخشیده شود تا دست از هدف خود بردارد، هر گز چنین نخواهد کرد یا اگر همه با اسلام و مصالح جامعه اسلامی مخالفت کنند او دست از آرمان الهی خود برنخواهد داشت همانگونه که در زمان امام خمینی(رحمه الله علیه) مواردی بود که هیچ یک از نزدیکان امام (رحمه الله علیه) با نظر ایشان موافق نبودند، اما امام خمینی(رحمه الله علیه) آنچه درست تشخیص میداد را اجرا کرد و بعدها همه متوجه شدند که نظر ایشان درست بوده است.
دشمنان هر شخصی را در هر پست و مقامی میتوانند به گونه ای تطمیع یا تهدید کنند، اما تنها شخصی که قابل تطمیع و انحراف نیست ولی فقیه است، زیرا مقام او مقامی الهی است که هیچ کس قدرت نصب و عزل او را ندارد، چرا که اگر ولی فقیه، خلاف احکام اسلام عمل کند خود به خود منعزل میشود و حتی اعلام مجلس خبرگان رهبری نیز به منزله عزل وی نیست بلکه خبر دادن از منعزل شدن وی است. پس این مقام، مقامی الهی است که فقط در راه اسلام حرکت کرده و تطمیع و انحراف او معنا ندارد.
از آنجایی که اسلام تبدیل به کفر نمیشود و از سویی رهبری را نیز نمیتوان منحرف کرد و وی تا پای جان از اسلام دفاع خواهد کرد. با همه امکانات و ابزار و متخصصین خود وارد شدند تا شخصیت رهبری را محدود کنند، چرا که ایران خاری در چشم دشمنان است و شرق و غرب اعتراف دارند تا رهبری هست، نمی توان ایران را از مسیر خود منحرف کرد.
اگر افرادی معدود در ردههای بالا به خاطر حب مقام دست به چنین فتنههایی زدند، بی شک در ردههای پایینتر عدهای به خاطر بیبصیرتی گرفتار این حوادث شدند.
گاهی در جبهه باطل نقاط حقی وجود دارد و گاهی نیز در جبهه حق نقاط ضعفی وجود دارد، اصلا معنای فتنه همین است که باطل با پوششی از حق ظاهر میشود ولی فرد بابصیرت باید با دقت حق را از باطل شناخته و فریب پوشش آن را نخورد و متوجه اصل آن باشد.
گاهی انسان قوه تفکر دارد و حق را نیز از باطل تشخیص میدهد، اما در برخورد با حوادث ابتدا انسان از روی خواست دل قضاوت میکند و بعد به توجیه آن میپردازد و یا به خاطر تعارفات و رفاقتها به گونهای دیگر قضاوت میکند، در این صورت باز نمیتوان گفت فرد بابصیرت است، و از اینجا مشخص میشود که عدهای هرچند قوه تفکر داشته، باهوش هستند و حق را از باطل تشخیص میدهند، اما از آنجا که انگیزه حقیقتطلبی را ندارند، فاقد بصیرتند، افرادی مانند معاویه اینگونهاند که هوششان در جهت مقاصد شیطانی بهکار میافتد.(1388/11/1)
فهوی حسین - روزنامه نگار مصری از پیروان جمال عبدالناصرکه گرایش ناسیونالیستی عربی داشته و اتّفاقاً مشی ضد ایرانی دارد - در یک مقاله مفصّل در روزنامه الشرق الأوسط، مقایسه ای بین مصر و کشورهای منطقه با ایران انجام می دهد ومی نویسد:
ما و ایرانی ها بیش از سی سال پیش در فضای بین المللی در یک سطح بودیم.
ایرانی ها راه مبارزه و مقاومت در برابر ابرقدرت ها، بخصوص آمریکا را انتخاب کردند و ما مسیر سازش را برگزیدیم.
ما هر سال مزد خیانتمان به اعراب را از طرف آمریکا در قالب 4میلیارد کمک بلاعوض می گرفتیم و ایرانی ها از همان اول فشار سیاسی، اقتصادی و تحریم و جنگ داخلی و جنگ نابرابر را تجربه کردند...
امروز ایران از یک قدرت منطقه ای به یک قدرت جهانی تبدیل شده که هیچ مشکلی در سطح منطقه و جهان بدون جلب نظر ایران قابل حل نیست. و کاندیداهای ریاست جمهوری آمریکا 64بار هر کدام عبارت ایران را در مناظره تلویزیونی خود بکار می برند. گویی حریفی جز ایران در سطح جهان ندارند...
و دیگر اینکه ایرانی ها در تمام علوم استراتژیک، از هسته ای تا فضایی و تا نانو و شبیه سازی و پزشکی و... جزء ده کشور برتر جهان می باشند و در صنایع موشکی چهارمین قدرت دنیا و از نظر دقت و سرعت موشک هایش شاید اولین کشور دنیاست.
و در منطقه جزیره أمن و ثبات است و ما علیرغم حمایت آمریکا و اخذ کمک های سالیانه دغدغه ی تهیه یک وعده قرص نان برای اکثر مردم مان داریم و...
وقتی در مملکتی «رهبر» درست و حسابی نباشد، خُب! وضعیت می شود مصر
وقتی در جامعه ای (وحدت) نباشد می شود عراق
وقتی در کشوری (فرمانده استواری) نداشته باشد می شود پاکستان
وقتی در کشوری به ظاهر مسلمان (رهبر و رئیس) آن مملکت، خود فروخته به شرق و غرب باشد می شود ترکیه
اما وقتی در کشوری شیعه، رهبر باج به زمین و زمان ندهد، با همه ی فشارها، سلیقه ها، تندرو، کندرو، جنگ 8ساله، 30سال تحریم سیاسی و اقتصادی، جایی برای نفس کشیدن دشمن باقی نمیماند.
خوب آن وقت می شود «ایران»، در میان حصاری از آتش جنگ های منطقه که گرگ های زخمی پشت مرزهایشان بی قرار زوزه می کشند.
کسی جرأت ندارد به خاکشان نگاه چپ کند...
حتی مگس هایشان(پهباد)
چهار شیوه در کتاب های حدیثی برای دیدار با امام مهدی(عجل الله تعالی فرجه) ذکر شده اند که عبارت اند از:
1. علّامه مجلسی به نقل از کتاب الاختیار ابن باقی، دعایی را از امام صادق(علیه السلام) نقل کرده است که هر کس آن را پس از هر نماز واجب بخواند، امام مهدی(عجل الله تعالی فرجه) را در خواب یا بیداری خواهد دید.
2. برخی افزون بر دعاهای مرتبط با امام زمان(عجل الله تعالی فرجه) مانند دعای ندبه و افتتاح، به دعاهایی ویژه برای دیدار با امام اشاره کرده اند، مانند دعایی که حرز امام زین العابدین(علیه السلام) نامیده شده است. گفتنی است که این حرز را می توان دعا برای ظهور امام مهدی (عجل الله تعالی فرجه)و دیدار با ایشان در روزگار حکومت جهانی و عدالت گسترش دانست.
3. در کتاب الاختصاص ـ که آن را به شیخ مفید نسبت داده اند ـ ، به نقل از امام کاظم(علیه السلام) آمده است: هر کس حاجتی از خدا دارد و می خواهد ما را ببیند و جایگاه خود را نزد خدا بداند، سه شب غسل کند و با ما سخن بگوید. آن گاه ما را خواهد دید و به خاطر ما آمرزیده خواهد شد و جایگاهش بر او پوشیده نمی ماند.
4. شیخ ابراهیم کفعمی در کتاب المصباح برای دیدن معصومان در عالم رؤیا آورده است: در یکی از کتاب های عالمان شیعه دیدم که هر کس در پی دیدار یکی از پیامبران، امامان(علیهم السلام)، مردم و یا پدر و مادرش در عالم رؤیاست، سوره های: شمس، لیل، قدر، کافرون، اخلاص (توحید)، فلق و ناس را بخواند و سپس صد بار اخلاص را بخواند و صد صلوات بفرستد و با طهارت بر سمت راستش بخوابد که إن شاء الله آنچه را می خواهد، می بیند و هر سخن و پرسش و پاسخی بخواهد، با آنها در میان می گذارد.
کفعمی افزوده است: در نسخه دیگری همین را دیدم ؛ امّا با این تفاوت که آن را هفت شب و پس از دعایی انجام دهد که اوّلش این است: «اللّهُمَّ أنتَ الحَی الَّذی لا یوصَف».
دانش نامه امام مهدی(عجل الله تعالی فرجه) بر پایه قرآن، حدیث و تاریخ: ج 5 ص 200 ـ 201.
در برخی احادیث برای دینداری در روزگار غیبت امام مهدی(عجل الله تعالی فرجه)، فضیلت هایی شمرده شده است، از جمله:
پیامبر(صلی الله علیه و آله) می فرماید: ای علی! بدان که شگفت ترین ایمان و بزرگ ترین یقین را مردمی دارند که در آخر الزمان اند و با این که به پیامبر(صلی الله علیه و آله) نرسیده اند و حجّت از دیده هایشان غایب شده، امّا به نوشته هایی بر کاغذ، ایمان آورده اند.[1]
امام علی(علیه السلام) می فرماید: قائم ما غیبتی دارد که به درازا می انجامد. گویی شیعیان را می بینم که در روزگار غیبتش مانند گلّه گوسفندان در پی چراگاه، این سو و آن سو می روند؛ امّا آن را نمی یابند. هان! هر یک از آنان که بر دینش استوار بماند و دلش از درازی غیبت امامش سخت نگردد، روز قیامت، همراه و هم درجه من خواهد بود.[2]
ابوجمعه (از اصحاب پیامبر(صلی الله علیه و آله)) می گوید: همراه ابو عبیده جرّاح با پیامبر خدا(صلی الله علیه و آله) صبحانه خوردیم. ابو عبیده گفت: ای پیامبر خدا! بهتر از ما که اسلام آوردیم و همراهت جهاد کردیم، کسی هست؟ فرمود: «آری. کسانی که پس از شما هستند و بی آن که مرا ببینند، به من ایمان می آورند».[3]
امام صادق(علیه السلام) می فرماید: پیامبر خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود: «گروهی پس از شما می آیند که یک مرد از آنان، پاداش پنجاه تن از شما را دارد». اصحاب گفتند: ای پیامبر خدا! ما در جنگ بدر و اُحُد و حنین همراه تو بودیم و [آیه هایی از] قرآن درباره ما نازل شده است! پیامبر(صلی الله علیه و آله) فرمود: «اگر بار گرانی که بر دوش آنان است، بر عهده شما نهاده می شد، مانند آنان شکیب نمی ورزیدید».[4]
در حدیثی دیگر آمده است:
هنگامی که امیرمؤمنان(علیه السلام) خوارج را در جنگ نهروان کشت، مردی به سوی ایشان برخاست و گفت: ای امیر مؤمنان! خوشا به حال ما که در این مکان، همراه تو بودیم و این خوارج را در رکاب تو کشتیم! امیر مؤمنان فرمود: «سوگند به کسی که دانه را شکافت و بنی آدم را آفرید، در این جا، مردمی همراه ما حضور یافتند که خداوند، هنوز پدران و نیاکان آنها را نیافریده است». مردی گفت: چگونه افرادی که هنوز آفریده نشده اند، کنار ما حضور داشته اند؟ فرمود: «آری. قومی در آخر الزمان خواهند بود که با ما در این کار (پیکار) شریک اند و در برابر ما [راضی و] تسلیم اند. آنان شریکان حقیقی و به حقّ ما بر آنچه هستیم، هستند».[5]،[6]
[1]. کمال الدین: ص 288 ح 8.
[2]. کمال الدین: ص 303 ح 14.
[3]. الأمالی، طوسی: ص 391 ح 858.
[4]. الغیبة، طوسی: ص 456 ح 467.
[5]. المحاسن: ج 1 ص 407 ح 926.
[6]. دانش نامه امام مهدی(عجل الله تعالی فرجه) بر پایه قرآن، حدیث و تاریخ: ج 5 ص 395 ـ 403