اگر امروز با شد یا که فردا
سراپا گوش با شم یا تما شا
تو را خواهم بد ست آورد آخر
میان شهر با شی یا که صحرا
به تو نسبت نخواهم داد غیبت
تو هر جایی تو هر جایی تو هر جا
تو عیسایی و ما لنگان و کوریم
دگرها سامری اند و تو موسی
گل گلد سته ها با بوی تو خوش
بخواند از تو ناقوس کلیسا
تو نور مطلقی ما ظلمت محض
تو دریایی و ما کفهای دریا
تو باغ د لفریبی ما گل یاس
تو یعنی حسن و، زشتی معنی ما
سواد دیدنت در چشم ما نیست
ندارد فرق ابجد یا الفبا
تو طاووس بهشتی زاغ ماییم
تو یوسف ما ز اقوام زلیخا
تو چوپانی و عا لم گله ی تو
مران از گله ات چشم مدارا
غمت مانند گیسوی شب قدر
شب هجرت شب تاریک یلدا
سرم را زیرپایت میگذارم
اگر امروز با شد یا که فردا