مقام معظم رهبری(حفظه الله):
مواجههى استکبار با نظام جمهورى اسلامى، دیگر از نوع مواجههى دههى اول انقلاب نیست. در آن مواجهه، زورآزمائى کردند؛ شکست خوردند. مواجههى سخت بود؛ ایجاد جنگ بود، کودتا بود. در اول انقلاب کودتا راه انداختند، شکست خوردند؛ شورشهاى قومى راه انداختند، سرکوب شدند و شکست خوردند؛ جنگ تحمیلى را به راه انداختند که هشت سال به طول انجامید، شکست خوردند؛ پس دنبال این راهها نخواهند رفت، یعنى احتمالش ضعیف است. البته باید همیشه هشیارى نسبت به همهى جوانب باشد. اما این، اولویت استکبار در مواجههى با نظام اسلامى نیست. اولویت، آن چیزى است که امروز به آن میگویند جنگ نرم؛ یعنى جنگ به وسیلهى ابزارهاى فرهنگى، به وسیلهى نفوذ، به وسیلهى دروغ، به وسیلهى شایعهپراکنى؛ با ابزارهاى پیشرفتهاى که امروز وجود دارد، ابزارهاى ارتباطىاى که ده سال قبل و پانزده سال قبل و سى سال قبل نبود، امروز گسترش پیدا کرده. جنگ نرم یعنى ایجاد تردید در دلها و ذهنهاى مردم.
یکى از ابزارها در جنگ نرم این است که مردم را در یک جامعه نسبت به یکدیگر بدبین کنند، بددل کنند، اختلاف ایجاد کنند؛ یک بهانهاى پیدا کنند، با این بهانه بین مردم ایجاد اختلاف کنند.(1388/9/4)
امام عسکرى (علیه السلام):
فى صِفَةِ عُلَماءِ السُّوءِ : وهُم أضَرُّ عَلی ضُعَفاءِ شیعَتِنا مِن جَیشِ یَزیدَ عَلی الحُسَینِ بنِ عَلِىٍّ (علیهما السلام) وأصحابهِ ، فإنَّهُم یَسلُبونَهُمُ الأرواحَ والأموالَ ، وهؤلاءِ عُلَماءُ السُّوءِ ... یُدخِلونَ الشَّکَّ والشُّبهَةَ عَلی ضُعَفاءِ شیعَتِنا فیُضِلّونَهُم.
« منتخب میزان الحکمة» صفحه 404
کبوتران مهاجر پیمبران امید
شکوه خلقت آدم صنوبران شهید
شما ز غربت و وحشت امانمان دادید
حریم امن خدا را نشانمان دادید
هنوز خلوتتان بانگ ربنا دارد
هنوز تربتتان بوی کربلا دارد
و شهر ما به دعاتان هنوز محتاج است
به شور و حال و صفاتان هنوز محتاج است
اگر که عهد کنیم اینچنین نخواهد ماند
و پرچم شهدا بر زمین نخواهد ماند
«وَ یَقُولُ الَّذِینَ کَفَرُواْ لَسْتَ مُرْسَلًا قُلْ کَفَى بِاللَّهِ شَهِیدَا بَیْنىِ وَ بَیْنَکُمْ وَ مَنْ عِندَهُ عِلْمُ الْکِتَابِ»(رعد/43)
کافران مىگویند: تو فرستاده [خدا] نیستى. بگو: کافى است که خدا [با آیات محکم و استوار قرآنش] و کسى [چون امیرالمؤمنین على بن ابىطالب] که دانش کتاب نزد اوست، میان من و شما [نسبت به پیامبرىام] گواه باشند.
در بسیارى از روایات آمده است که منظور از «مَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْکِتابِ» على بن ابى طالب(علیه السلام) و ائمه هدى(علیهم السلام) هستند، که در تفسیر نور الثقلین و برهان این روایات جمع آورى شده. (تفسیر نمونه، ج10، ص254)
اگر چه در طول تاریخ افراد بسیاری ادعای تبحّر در همه علوم می کردند، اما هیچ کس مانند امیرالمؤمنین علی(علیه السلام) در این ادعا صادق نبود مگر رسول خدا (صلی الله علیه وآله) که می فرمودند: «سَلُونِی عَمَّا شِئتُم » از من هر چه می خواهید بپرسید؛ و باز فرمود:«أَنَامَدِینَةُالْعِلْمِوَعَلِیٌبَابُهَافَمَنْأَرَادَالْحِکْمَةَفَلْیَأْتِهَامِنْبَابِهَا»(بحارالأنوار؛ج99 ؛ص106)
آری امیرالمؤمنین (علیه السلام) وارث علم رسول خدا بود و با آن جمله: «سَلُونِی قَبْلَ أنْ تَفْقِدُونِی» این حقیقت را اثبات کردند و بعد از آن حضرت هیچ کس جرأت پیدا نکرد چنین ادعایی کند مگر که رسوا شد و جهالتش بر همه عیان گردید.
از آن جا که نهج البلاغه مشتمل بر سه بخش (خطبه ها ، نامه ها و کلمات قصار امام علی(علیه السلام) ) است،و سخنان امیرالمؤمنین که با عبارت «سلونی...» از آن حضرت نقل گردیده تحت هیچ یک از عناوین سه بخش فوق قرار نمی گرفته، لذا سید رضی که جمع آوری کننده نهج البلاغه است، این منبرها را در نهج البلاغه نیاورده.
به مناسبت امروز که روز میلاد امیرالمؤمنین(علیه السلام) است در زیر به چند نمونه از این منبرها که یه صورت پرسش و پاسخ مطرح گردیده اشاره می شود:
1- شخصی از گوشه مسجد کوفه بلند شد و عرض کرد: یا علی ، به من بگو از اینجا که من ایستاده ام تا عرش خدا چقدر فاصله است؟
امیرمؤمنان فرمود : اولا فاصله فرش تا عرش ، یک فاصلهی مکانی نیست که من به تو بگویم از اینجا تا عرش چقدر فاصله است ؟! اما اگر یک مؤمنی خالصانه بگوید «لا اله الا الله» و این کلمه توحید را بر زبان خود جاری سازد ، او فاصله فرش تا عرش را پیموده است ، فرش و عرش را به یکدیگر دوخته است.
اگر می خواهی عرش پروردگار رحمان را جستجو کنی ، بدان قلب یک انسان مؤمن عرش پروردگار رحمان است.
2- شخص دیگری ، پرسید: یا علی ، به من بگو
واجب کدام است؟ واجب تر کدام است؟
نزدیک کدام است؟ نزدیک تر کدام است؟
عجیب کدام است؟ عجیب تر کدام است؟
مشکل کدام است؟ مشکل تر کدام است؟
امیرمؤمنان جواب دادند:
واجب ، ترک گناه است و واجب تر از آن توبهی از گناه است.
نزدیک ، قیامت است و نزدیک تر از آن مرگ است.
عجیب ، بیوفایی دنیاست و عجیب تر از آن دل بستن به این دنیای بیوفاست.
مشکل ، سرازیر قبر شدن است و مشکل تر از آن با دست خالی سرازیر قبر شدن است.
3- نفر سوم از گوشهی دیگر مسجد برخاست و پرسید: یا علی ، به من بگو من از کجا بفهمم خدا عبادت های مرا قبول کرد ؟
از کجا بفهمم خدا گناهان مرا آمرزیده است ؟
از کجا بفهمم خدا عبادت های مرا قبول نکرد و مردود اعلام شد ؟
از کجا بفهمم خدا گناهان مرا نیامرزید و در نامه ی عمل من ثبت شد ؟
امیرمؤمنان فرمود:
اگر یک عبادتی انجام داده اید و بعد از آن عبادت ، خدا به شما توفیق داد عبادت دوم را انجام بدهید ، آن عبادت دوم دلیل بر آن است که خدا عبادت اول را از شما قبول کرد . چون عبادت اولتان را قبول کرد لذا به شما توفیق ورود به عبادت دوم را عنایت کرد.
اگر شما یک گناه و معصیتی مرتکب شدید ، منتهی بعد از آن گناه خدا به شما توفیق داد یک طاعت و عبادتی انجام داده اید ، این عبادت بعد از معصیت دلیل بر این است که خدا معصیت شما را آمرزیده است و مورد بخشش قرار داد لذا به شما توفیق داد که مرتکب طاعت و عبادتی بشوید.
اگر اول یک طاعت و عبادتی انجام دادید ، بعد از آن عبادت مرتکب گناه و معصیتی شدید ، آن گناه ِ بعد از عبادت دلیل بر این است که خدا عبادت شما را قبول نکرده و مردود اعلام شده لذا مرتکب گناه شدید ، چون اگر عبادت ، عبادتِ مقبول بود می بایست شما را از گناه بازدارد . همین که بعد از عبادت معصیت کردید ، این معصیت دلیل بر این است که آن عبادت مقبول نبود.
اگر یک گناهی انجام دادید و بعد از آن مرتکب گناه دوم شدید ، آن گناه دوم دلیل بر آن است که خدا گناه اولتان را نیامرزید ، لذا مرتکب گناه دوم شدید. اگر مرتکب گناه سوم بشوید ، گناه سوم دلیل بر این است که خدا گناه دوم را بر شما نبخشید.
4- شخص دیگری پرسید:یا علی ، بچهای به دنیا آمد ، این بچه یک تن دارد با دو سر . آیا با داشتن این دو سر ، او یک نفر محسوب می شود و از پدر یک سهم ارث میبرد یا دو نفر به حساب می آید و از پدر دو سهم ارث می برد ؟
امیرمؤمنان فرمود : این دو سر را بخوابانید ، وقتی هر دو سر به خواب رفتند آنگاه آهسته ، سر اول را از خواب بیدار کنید . اگر همزمان با بیدار شدن سر اول ، سر دوم هم از خواب برخاست ، معلوم میشود او یک نفر به حساب میآید و از پدر یک سهم ارث میبرد . اما اگر با بیدار نمودن سر اول ، دیدید که سر دوم همچنان در خواب است ، معلوم میشود او دو نفر محسوب میشود و از پدر دو سهم ارث میبرد.
5- نفر بعدی عرض کرد: یا علی ، دو مادر بر سر دو بچه با هم به دعوا افتادند . این دو بچه یکی پسر است و دیگری دختر . مادر اولی میگوید پسر مال من است ، دختر مال تو . مادر دوم میگوید نخیر ، پسر مال من است ، دختر مال تو . چگونه به دعوای این دو مادر خاتمه بدهیم ؟
امیرمؤمنان فرمود: دو ظرف بردارید ، از شیر این دو مادر بدوشید ، شیر دوشیده شده را وزن کنید ، آن شیری که وزنش سنگین تر است ، پسر مال اوست و آن شیری که وزنش سبک تر است ، دختر مال اوست.
6- پرسش گر دیگری پرسید: یا علی ، خدا در کتاب زبور داوود پیامبر وحی فرستاد که من چهار چیز را در چهار جا مخفی نمودم . به من بگو آن چهار چیز کدامند ؟
امیرمؤمنان فرمود:
الف) خدا اولیای خود را در میان شما بندگان پنهان نمود پس هیچ بنده ای از بندگان خدا را کوچک مشمارید و او را مورد تحقیر قرار مدهید شاید او ولی ای از اولیای خدا باشد و شما ندانید.
ب) خدا رضا و خشنودی خود را در طاعت و عبادت شما بندگان پنهان کرد پس هیچ عبادتی را کوچک مشمارید و از آن صرف نظر نکنید شاید رضای خدا در همان عبادت کوچک شما نهفته باشد و شما ندانید.
توضیح بیشتر: ما در اسلام یک سری عبادت های کوچک داریم که به ظاهر کوچک اند اما ثواب عظیمی در پشت آن خوابیده است ، مثلا دو رکعت نافلهی نماز عشاء که بعد از نماز عشاء ، بصورت نشسته خوانده میشود ، ثواب این دو رکعت به اندازه ثواب صد حج و صد عمره مقبوله در رکاب پیامبر است ، عبادت به ظاهر کوچک ولی ثوابی عظیم!! یا مثلا دو رکعت نافله ی نماز صبح ، یا وضو گرفتن قبل از خواب ، همه ی اینها ثوابی بس عظیم دارند.
ج) خدا خشم و غضب خود را در گناه و معصیت شما بندگان پنهان نمود ، پس هیچ معصیتی را کوچک مشمارید و آن را مرتکب نشوید شاید خشم خدا در همان معصیت کوچک شما نهفته باشد و شما ندانید.
توضیح بیشتر: همانطور که میدانید گناهان دو دسته اند. (گناهان صغیره ، گناهان کبیره) حال می دانید در اسلام چند گناه و چند واجب وجود دارد ؟ در اسلام 1553 تا واجب و 1448 تا گناه داریم. (توضیح بیشتر در کتاب اثبات الهداة علامه شیخ حر عاملی)
شایستهست زین پس گناهان را ساده نپنداریم ، شاید فردایی نباشد.
د) خدا اجابت خود را در دعاهای شما بندگان پنهان کرد پس هیچ دعایی را کوچک مشمارید و از آن صرف نظر نکنید شاید اجابت خدا در همان دعای کوچک شما نهفته باشد و شما ندانید.
توضیح بیشتر: چرا گاهی وقتها دعاهای ما مستجاب نمیشود ؟ قطعا خدا دعاهای ما را مستجاب میکند ولی گاهی همانی را که از خدا خواستیم ، خدا به ما میدهد اگر به مصلحت ما باشد . گاهی آن چیزی را که از خدا خواستیم ، خدا به ما نمیدهد چون به مصلحت ما نیست ولی در عوضش چیزی که ما از خدا نخواستیم و مصلحت ما در آن است ، خدا آن را به ما میدهد.
گاهی هم این دعاهای ما ذخیره قبر و آخرت ما میشود و در عالم برزخ و قیامت آنقدر پاداش به ما خواهد داد که آرزو میکنیم ای کاش هیچ دعای ما در دنیا مستجاب نمیشد و همهی دعاها ذخیره قبر و عالم قیامت می شد.
مثل فرزندی که بیمار است و از پدر شیرینی و شکلات می خواهد !! پدر نمیدهد چون به مصلحت فرزند نیست ، آیا این به این معنیست که پدر با فرزند دشمنی دارد ؟ خیر ، بلکه از شدت دوستیست که خواسته اش را به او نمیدهد و پدر به فرزند دارویی میدهد که به مصلحت اوست گرچه فرزند این را از پدر نخواسته بود.
7- سائل دیگری سؤال کرد: یا علی ،به من بگو الان جبرئیل امین در کجاست ؟
امیرمؤمنان یک نگاه به آسمان کرد و یک نگاه به سمت راست و نگاه به سمت چپ و نگاه به پشت سر.
فرمود : تمام آفرینش را نگریستم ، جبرئیل را ندیدم . جبرئیل باید خودت باشی . ناگهان جمعیت دیدند این سوال کننده از وسط جمعیت خارج شد . فهمیدند او خود جبرئیل امین بود.
8- هشتمین نفر پرسید: یا علی، اگر سگی با گوسفندی مقاربت کردند ، بچه ای متولد شد ، این بچه حکم سگ را دارد یا حکم گوسفند را ؟
توضیح بیشتر: ابن ابی الحدید وقتی به اینجا رسید ، تأسف میخورد. میگوید ای کاش آن شب در پای خطبه سلونی علی بن ابی طالب انسانهای فهیم و فرهیخته ای حضور میداشتند که سؤالات عمیق علمی و حکمی از محضر مولا می پرسیدند تا پاسخ مولا برای ما آیندگان بماند ولی افسوس ... بعضی آدمهایی که پای خطبهی سلونی مولا علی نشسته بودند ، آدمهای عوام ِ کم سوادی بودند که سوالات شان از این نوع بود که چنین سوالی کردند !! مولا علی (علیه السلام) این سوال را هم بی پاسخ نگذاشتند...
فرمود : بروید ببینید این بچه علف می خورد یا استخوان می چرد ؟ اگر علف می خورد ، گوسفند است و اگر استخوان می چرد ، سگ است.
سائل بلند شد و گفت : یا علی ، گاهی می بینیم علف میخورد ، گاهی استخوان می چرد.
فرمود : بروید ببینید آیا مانند گوسفند مینشیند یا مانند سگ ؟
سائل بلند شد و گفت : یا علی ، گاهی مانند گوسفند مینشیند و گاهی مانند سگ.
توضیح بیشتر: همانطور که می دانید گوسفند روی شکم مینشیند و سگ روی نشیمن گاهش.
فرمود : بروید ببینید آیا مانند گوسفند آب مینوشد یا مانند سگ آب می خورد ؟
سائل باز هم گفت: گاهی مانند گوسفند آب مینوشد و گاهی هم مانند سگ آب می خورد.
فرمود : بروید ببینید آیا مانند گوسفند بول میکند یا مانند سگ ؟
سائل باز هم بلند شد و گفت: یا علی ، گاهی مانند گوسفند بول میکند و گاهی مانند سگ.
فرمود: بروید ببینید آیا در اول و وسط گله راه می رود یا آخر گله ؟ اگر اول و وسط گله راه می رود گوسفند است ، اگر آخر گله راه می رود سگ است.
سائل باز هم بلند شد و گفت: یا علی ، گاهی اول ، گاهی وسط ، گاهی هم آخر گله راه می رود.
فرمود : پس او را بکشید ، اگر شکمبه دارد ، گوسفند است و اگر شکمبه ندارد ، سگ است.
توضیح بیشتر: جناب جرج جرداق مسیحی در کتاب " امام علی صوت العدالة الانسانیة " می گوید : ای شیعیان ، افتخار کنید به چنین پیشوایی . کدام رهبر را در تاریخ بشر سراغ دارید ، در هر زمینه ای از او پرسیده باشند ، بی درنگ پاسخ داده باشد ؟
... ای روزگار ، تو را چه شده است ؟ ای کاش تمام ثروت ها و سرمایه های خود را بسیج می کردی تا در هر قرنی ، یک علی تحویل جامعه ی بشریت میدادی . کمبود جامعه ی بشری ما ، وجود یک پیشوایی به نام علی بن ابی طالب است.
و در پایان می گوید : می دانید چرا علی را در محراب عبادت سر شکافتند ؟ علی را از شدت عدالتش کشتند !!! و او تنها پیشوای عادل تاریخ بشر است که از شدت عدلش کشته شد نه از شدت ظلمش.
9- از مولا پرسیدند: چه کنیم تا مشکلات زندگی در نظر ما کوچک آید ؟
امیرمؤمنان پنج نکته را در ارتباط با این سوال بیان فرمودند:
الف) هرگاه یک مصیبت و مشکلی در زندگی شما پدید آمد ، شما مشکل بزرگتر از آن را در ذهن خودتان مجسم کنید و به خود بگویید اگر به جای این مشکل وارده ، آن مشکل بزرگتر بر سر من فرود می آمد ، چه میشد؟ اگر مشکل بزرگتر را در ذهن مجسم کنید ، تحمل این مشکلی که بر سر شما وارد شد ، بر شما آسان خواهد شد.
توضیح بیشتر: مثلا اگر خدایی نکرده در یک حادثه ای دست کسی شکست ، این شکسته شدن دست را اگر بخواهیم تحمل کنیم ، در ذهن مان تجسم کنیم که اگر در این حادثه علاوه بر دست من ، پا و سر و گردن و کمرم می شکست ، چه میشد؟ وقتی آن مصیبت بزرگ تر را در ذهن مجسم کردید ، این مصیبت وارده تحملش آسان خواهد شد.
ب) رنج یک مصیبت را بر گذر زمان پخش کنید ، تقسیم و توزیع کنید.
توضیح بیشتر: پخش نمودن رنج یک مصیبت بر گذر زمان معنایش چیست ؟به این معنی ست که غم و غصه های دیروز زندگی تان ، برای دیروز بود ، تمام شد و رفت! غم و غصه های فردا هم برای فرداست که هنوز نیامده ، و اصلا معلوم نیست شمافردایی داشته باشید یا نه، پس برای امروز شما ، غم و غصه های همین امروز کافی ست.
ج) باور کنید که رنج و غم و مشکل زندگی پایان پذیر است . هیچ غم و غصه ای برای همیشه در زندگی شما باقی نمیماند . هرمشکلی یک مدت زمانی دارد . تا یک مدتی در زندگی شما می ماند ، ماموریت خود را به انجام می رساند ، به اهداف خودش دست پیدا میکند و بعد زندگی شما را ترک خواهد گفت . مشکلات پایان پذیر است.
د) آنچه بود و رفت ، مثل آن که نبود.
توضیح بیشتر: خیلی وقتها غصه های ما بابت چیزهایی ست که به دست آوردیم ، بعد از دست ما رفت و مینشینیم و غصه میخوریم . مولا میفرمایند این هم غصه خوردن ندارد ، چون آنچه بود و رفت ، مثل اینکه از اول آن را نداشتید ، خلاص!!
ه- آنچه به دست نیامد ، مثل آن که بود و رفت.
توضیح بیشتر:خیلی وقت ها غم و غصه های ما بابت چیزهایی ست که سعی کردیم آن را به دست بیاوریم ، ولی به دست نیامد . می نشینیم و غصه اش را می خوریم . این هم غصه خوردن ندارد چون آنچه به دست نیامد ، مثل آن که بود و رفت.
سوال کننده نهم هم ، جواب سوال خود را گرفت و نشست.
10- نفر بعدی پرسید: یا علی ، غذای روح انسان کدام است ؟
امیرمؤمنان فرمود : سه چیز است ؛
الف) ذکری که از زبانتان عبور نماید و به قلب شما راه پیدا کند.
ب) توبه ای که نصوح باشد یعنی انسان دیگر به آن گناه بازگشت ننماید.
ج) موعظه ای که بر جان بنشیند و قلب آدم را زیر و رو کند.
11- سائل یازدهم پرسید: یا علی، به من بگو خداوند چند قوه در وجود انسان قرار داد؟ قوای وجودی انسان کدامند؟
حضرت فرمود: چهار قوه؛
الف) قوهی عاقله، که بزرگترین سرمایه ای ست که خدا در اختیار بشر قرار داد.
ب) قوهی حافظه، که سبب میشود آنچه را فرا میگیرید، در ذهن و دلتان حفظ شود. اگر خدا این قوهی حافظه را به شما نمیداد شما اسم تان را فراموش میکردید، آدرس خانه تان از یادتان می رفت و راه را گم میکردید.
ج) قوهی عاطفه، خدا این سرمایه را به ما داده که به کمک این سرمایه آنچه را برای خود می خواهیم، برای دیگران هم بخواهیم و آنچه را برای خود نمی پسندیم، برای دیگران هم نپسندیم و به دیگران مهر بورزیم.
د) قوهی وجدان، امکان ندارد انسان فرمان وجدان را زیر پا بگذارد مگر اینکه گرفتار تلخی عذاب وجدان خواهد شد.
12- پرسشگر دوازدهم پرسید: کدام جاندار بود که از شکم جاندار دیگر بیرون آمد در حالی که بین آنها نسبت و نسبی نبود؟
امیرمؤمنان فرمود: حضرت یونس پیامبر که از شکم ماهی بیرون آمد، در حالی که هیچ نسبتی بین او و ماهی وجود نداشت.
توضیح بیشتر:حضرت یونس پیامبر وقتی از قوم خودش گریخت، آمد کنار دریا و سوار کشتی شد. دیدند یونس پیامبر مشغول ذکر و تسبیح خداست. این کشتی با نهنگی مواجه شد، بین آدم های داخل کشتی قرعه انداختند، قرعه به نام یونس پیامبر افتاد.
یونس را از کشتی به دریا انداختند، باز هم دیدند او مشغول ذکر و تسبیح خداست. وقتی در دهان نهنگ قرار گرفت، باز هم مشغول ذکر و تسبیح خدا بود. از دهان نهنگ در شکم نهنگ فرو رفت، باز هم مشغول ذکر و تسبیح خدا بود. وقتی خدا اراده کرد و او را از تاریکستان شکم نهنگ به ساحل نجات بیافکند، باز هم دیدند او در حال ذکر و تسبیح خداست. یعنی در همه حال، به یک حال بود. حالات گوناگون زندگی تغییرش نداده بود. چه در داخل کشتی، چه در دل دریا، چه در دهان نهنگ، چه در شکم نهنگ، چه در ساحل نجات...
13- سؤال کننده سیزدهم برخاست و پرسید: یا علی، من سه سوال از محضر شما دارم؛
الف) کدام کوه بود که یک بار از جای خود کوچ نمود؟
ب) کدام درخت بود که صد سال راه سایهی آن طول دارد؟
ج) کدام درخت است که بدون آبیاری روییده شد؟
امیرمؤمنان فرمود:
الف. اما آن کوهی که یک بار از جای خود کوچ نمود ، کوه طور است که قرآن کریم می فرماید:
«وَ إِذْ نَتَقْنَا الجَْبَلَ فَوْقَهُمْ کَأَنَّهُ ظُلَّةٌ...»(اعراف/171).
و [یاد کنید] هنگامى [را] که کوه [طور] را برکندیم، [و] چنان که گویى سایبانى است بالاى سرشان قرار دادیم...
ب.اما آن درختی که صد سال راه سایه او طول دارد، درخت طوبی در بهشت است که در تمام قصرهای بهشت شاخه ای از آن آویزان است، همان طوری که قرص آفتاب در تمامی خانه ها، شعاع او می تابد.
ج.اما آن درختی که بدون آبیاری روییده شد، درختی بود که برای یونس پیامبر رویانده شد که قرآن کریم می فرماید:
«وَ أَنبَتْنَا عَلَیْهِ شَجَرَةً مِّن یَقْطِین»(صافات/146)
و بر او بوته گیاهى از نوعى کدوبن(گیاه بدون ساقه و پهن برگ) رویاندیم.
14- شخص چهاردهم برخاست و از حضرت پرسید:یا علی، ما در زندگی چگونه به جنگ با سختی ها برویم ؟
امیرمؤمنان فرمود: به مشکلات زندگی تان زمان بدهید تا با گذشت زمان، مشکل برطرف شود.
شرایط بدتر را در نظر بگیرید تا تحمل آن شرایط موجود بر شما آسان شود.
دیگران را شاد کنید، غم را از دل دیگران بربایید تا خداوند نیز غم را از دل شما برباید و مشکل شما را حل کند.
محرم رازی داشته باشید و مشکلاتتان را با او در میان بگذارید تا تسکین پیدا کنید.
به نقطه های مثبت و زیبای زندگی خود بیاندیشید.
15- نفر پانزدهم برخاست و پرسید: یا علی، آن پدیده چه بود که زنده اش، می آشامید و مرده اش هم می خورد ؟
امیرمؤمنان فرمود: عصای موسی؛ موقعی که شاخه ای بر روی درخت بود، می آشامید و موقعی که عصا شد، سحر ساحران را بلعید و خورد.
16- شانزدهمین نفرسؤال کرد: یا علی،اول درختی که روی زمین روییده، کدام درخت بود؟
اول چشمه ای که روی زمین جاری شد، کدام چشمه بود؟
اول سنگی که بر روی زمین قرار گرفت، کدام سنگ بود؟
حضرت فرمودند:
اول درخت، خرما بود که حضرت آدم آن را با خود از بهشت به زمین آورد و آن را کاشت و تمام خرماهای عالم از آن اول درخت عالم پدید آمد.
اما اول چشمه ای که بر روی زمین جاری شد، آب حیات بود که هرکس آن را بیاشامد، زنده خواهد ماند، چنانکه خضر پیامبر آن را نوشید و زنده باقی ماند.
و اول سنگی که بر روی زمین قرار گرفت، سنگ حجرالاسود بود که حضرت آدم آن را از بهشت به دنیا آورد و بر آن زاویهی خانهی کعبه نصب کرد، ابتدا از برف سفیدتر بود، بعد در اثر استلام و دست زدن گنه کاران و کفار و مشرکین به آن، سیاه شد. [لذا به آن می گویند حجرالأسود(سنگ سیاه)]
17- عرض کردند: یا علی، زهد را در یک جمله برای ما تعریف کن.
امیرمؤمنان فرمود: خدا در یک جملهی قرآن زهد را به زیبایی تعریف فرمود:
«لِّکَیْلَا تَأْسَوْاْ عَلىَ مَا فَاتَکُمْ وَ لَا تَفْرَحُواْ بِمَا ءَاتَئکُمْ... »(حدید/23)
تا [با یقین به اینکه هر گزند و آسیبى و هر عطا و منعى فقط به اراده خداست و شما را در آن اختیارى نیست] بر آنچه از دست شما رفت، تأسف نخورید، و بر آنچه به شما عطا کرده است، شادمان و دلخوش نشوید...
زاهد کسی است که آنچه از خوشی های زندگی نصیب او می شود، خود را نبازد و آنچه از ناخوشی ها نصیب او می شود، به ناله و زاری نیفتد.
18- شخص دیگری سؤال کرد: یا علی، کدام عبادت است که هم انجام دادن آن عقوبت دارد و هم ترک آن؟
امیرمؤمنان فرمود: نماز خواندن انسان مست، انجام این نماز عقوبت دارد چون در حالت مستی نماز گزاشت، ترک آن هم عقوبت دارد چون نماز را ترک نموده است.
19- نفر نوزدهم پرسید: یا علی، تفاوت انسان با سایر موجودات در چیست؟
امیرمؤمنان فرمود: انسان تنها موجودی است که در زمین زندگی میکند ولی موجودی آسمانی است. (ماهیتی آسمانی دارد)
توضیح بیشتر: انسان درخت واژگونهایست که ریشه در آسمان دارد.
«وَ فِی السَّماءِ رِزْقُکُمْ وَ ما تُوعَدُون»(ذاریات/222)
و رزق شما و آنچه به آن وعده داده مى شوید، در آسمان است.
ما در وجود خود اعضای مختلفی را میبینیم که همه با هم کار میکنند؛ کارهای همه هم با یکدیگر متفاوت است، و هیچکدام نمیتوانند کار دیگری را انجام دهند. چشم میبیند و گوش میشنود. شما چشمتان را ببندید، با گوشتان چیزی نمیتوانید ببینید، یا با چشمتان چیزی نمیتوانید بشنوید. درعینحال میبینید که چشم و گوش و دیگر اعضا هرکدام یار و مددکار یکدیگرند. چون یک قلب و یک مغز بر آنها حکومت میکند، و تحت لوای یک ولایت قرار دارند. تکولایتی بودن، آنها را ـ با وجود همه تفاوتهایی که دارند ـ با هم یگانه میکند. پس «تفاوتها» موجب اختلاف نمیشود؛ چون وقتی از فرماندهی واحدی دستور میگیرند با هم متحد میشوند؛ با اینکه پُستهایشان فرق میکند. (آیت الله حائری شیرازی - تمثیلات سیاسی اجتماعی)
امام علی(علیه السلام):
کُنْ فِی الْفِتْنَهِ کَابْنِ اللَّبُونِ؛ لا ظَهْرٌ فَیُرْکَبَ، وَ لا ضَرْعٌ فَیُحْلَبَ.
در فتنه ها، چون شتر دو ساله باش که نه پشتی دارد تا سوارش شوند و نه پستانی تا شیرش دوشند.( بحار الأنوار ،جلد66 ، صفحه408 )
توضیح مقام معظم رهبری(حفظه الله) در مورد حدیث فوق:
بعضیها در فضای فتنه، این جملهی «کن فی الفتنة کابن اللّبون لا ظهر فیرکب و لا ضرع فیحلب»را بد میفهمند و خیال میکنند معنایش این است که وقتی فتنه شد و اوضاع مشتبه شد، بکش کنار! اصلاً در این جمله این نیست که: «بکش کنار». این معنایش این است که به هیچ وجه فتنهگر نتواند از تو استفاده کند؛ از هیچ راه. «لا ظهر فیرکب و لا ضرع فیحلب»؛ نه بتواند سوار بشود، نه بتواند تو را بدوشد؛ مراقب باید بود.
در جنگ صفین ما از آن طرف عمار را داریم که جناب عمار یاسر دائم - آثار صفین را نگاه کنید - مشغول سخنرانی است؛ این طرف لشکر، آن طرف لشکر، با گروههای مختلف؛ چون آنجا واقعاً فتنه بود دیگر؛ دو گروه مسلمان در مقابل هم قرار گرفتند؛ فتنهی عظیمی بود؛ یک عدهای مشتبه بودند. عمار دائم مشغول روشنگری بود؛ این طرف میرفت، آن طرف میرفت، برای گروههای مختلف سخنرانی میکرد - که اینها ضبط شده و همه در تاریخ هست - از آن طرف هم آن عدهای که «نفر من اصحاب عبد اللَّه بن مسعود ...» هستند، در روایت دارد که آمدند خدمت حضرت و گفتند: «یا امیرالمؤمنین - یعنی قبول هم داشتند که امیرالمؤمنین است - انّا قد شککنا فی هذا القتال»؛ ما شک کردیم. ما را به مرزها بفرست که در این قتال داخل نباشیم! خوب، این کنار کشیدن، خودش همان ضرعی است که یُحلب؛ همان ظهری است که یُرکب! گاهی سکوت کردن، کنار کشیدن، حرف نزدن، خودش کمک به فتنه است. در فتنه همه بایستی روشنگری کنند؛ همه بایستی بصیرت داشته باشند. امیدواریم انشاءاللَّه خدای متعال ما را و شما را به آنچه میگوئیم، به آنچه نیت داریم، عامل کند؛ موفق کند.1388/07/02