در روز اول شوال، روزه حرام است. این یک مانور است. می دانید چرا؟
چون میخواهد بگوید: «خوردنشان به امر من است؛ نخوردنشان هم به امر من است». اگر روزه اول شوال را حرام نمیکردند، عده زیادی روز اول شوال را روزه میگرفتند و میگفتند: «میخواهیم بدرقه ماه رمضان برویم»! خداوند چون میخواهد همه با هم دست بکشند، روزه را حرام کرده. امام صادق (علیه السلام) درباره روز عید فطر و تشخیص آن میفرمایند: «دست امام مسلمین است»؛ اگر امام مسلمین گفت: «عید است»، همه باید افطار کنند و نماز عید بخوانند. اگر امام مسلمین گفت: «این آخر رمضان است»، بر همه واجب است روزه بگیرند. چرا این را برای امام مسلمین گذاشته؟ برای اینکه اینجور نشود که زن مقلد این آقاست و آقا میگوید برای من ثابت نشده که امروز آخر رمضان است؛ شوهر مقلد دیگری است؛ او گفته برای من ثابت شده امروز عید بگیریم. اگر بعضی روزه باشند و بعضی روزه نباشند، در خانه چه اتفاقی می افتد؟ روزی که باید جشن بشود، روز عیش باشد، روز سرور باشد، روز خوشحالی باشد، روز حزن میشود. اعیاد رسمی مسلمین یعنی عید فطر و عید قربان را برای این خاطر روزهاش را حرام کردند که وحدت ایجاد بشود؛ یعنی همه «با هم» دست بکشند از روزه. خود این وحدت یک ابهتی دارد، اسلام را در نظر دشمنان با مهابت میکند.(آیت الله حائری شیرازی)
امام خمینی(رحمه الله علیه):
«مساله غدیر، مسئلهای نیست که به نفسه برای حضرت امیر یک مسالهای پیش بیاورد، حضرت امیر مسئله غدیر را ایجاد کرده است.آن وجود شریف که منبع همه جهات بوده است، موجب این شده است که غدیر پیش بیاید. غدیر برای ایشان ارزش ندارد؛ آن که ارزش دارد خود حضرت است که دنبال آن ارزش، غدیر آمده است. خدای تبارک و تعالی که ملاحظه فرموده است که در بشر بعد از رسول الله کسی نیست که بتواند عدالت را به آن طوری که باید انجام بدهد، آن طوری که دلخواه است انجام بدهد مأمور میکند رسول الله را که این شخص را که قدرت این معنا را دارد که عدالت را به تمام معنا در جامعه ایجاد کند و یک حکومت الهی داشته باشد، این را نصب کن. نصب حضرت امیر به خلافت اینطور نیست که از مقامات معنوی حضرت باشد؛ مقامات معنوی حضرت و مقامات جامع او این است که غدیر پیدا بشود. و اینکه در روایات ما و از آن زمان تا حالا این غدیر را آن قدر ازش تجلیل کردهاند، نه از باب اینکه حکومت یک مسئلهای است، حکومت آن است که حضرت امیر به ابن عباس میگوید که «به قدر این کفش بیقیمت هم پیش من نیست».
گل با همه گلبرگ ها زیباست، نه پرپر.
از زینب کبری(سلام الله علیها) در موقع اسارت سؤال شد که این حادثه را چطور دیدی؟ جواب داد: به خدا همه چیز زیبا بود. او همه چیز را کنار هم می بیند. شما اگر یک مجموعه زیبا را برش برش کنید و آن را تکه تکه نگاه کنید، زیبا نیست. یک گل، وقتی همه اجزایش را با هم می بینیم، زیباست ولی پرپر شده ی آن ناراحت کننده است. حضرت زینب (سلام الله علیها) می گوید، من همه چیز را کنار هم گذاشتم و کلّ تصویر را می بینم که می گویم، زیباست. آن بزرگوار از چه زاویه ای نگاه می کند به صحنه عاشورا که زیبایی می بیند؟ قطعا از زاویه ای بالاتر از زمان حال است، مثل هواپیمای نقشه برداری که یک زاویه دید کلّی به دست می دهد.(آیت الله حائری شیرازی)
آیت الله العظمی بهاء الدینی(رحمة الله علیه):«بعد از امام اگر بشود به کسی اعتماد کرد این سید(آیت الله خامنه ای) است.کسی که ما به او امیدواریم آقای خامنه ای است باید به او کمک کرد که تنها نباشد.وقتی در مورد جانشین امام خمینی از ایشان می پرسند، پاسخ می دهند: «البته هیچ کس حاج آقا روح الله نمی شود، ولی آقای خامنه ای از همه به امام نزدیک تر است. کسی که ما به او امیدواریم آقای خامنه ای است.»
**************
**************
علامّه حسن زاده آملی: گوششما باید به فرمان رهبر باشد؛ چون گوش ایشان به فرمان حضرت خاتم انبیاست. ما ایشان را که دوست داریم، چون گوششان به فرمان جناب حضرت خاتم است.
در نماز جمعه عرض کردم: چون این بزرگوار دوست دار خدا هست ما او را دوست داریم. این انقلاب را دوست بدارید. این رهبر عظیم الشأن تان را دوست بدارید.
عالمی، عالمی، رهبری، مؤمنی، موحّدی، سیّاسی، دینداری، رهبری، انسان ربّانی، پاک، منزّه، کسی که دنیا شکارش نکرده؛ من داعی ندارم که از کسی...
این نعمت عظمی را، که خدا به شما عطا فرمود، قدر این رهبری ولیّ ، وفیّ، الهی ... الان این تکلیف شرعی ماست، این انسجام ما. مبادا عزیزان، آقایان، مبادا، این مباداها را توجه داشته باشید، مبادا، آقایان، اول انقلاب یادتان هست؟ چند فرقه برخاستتند، که می خواستند کشور را تجزیه کنند، حواستان جمع باشد. مبادا این وحدت ما را، مبادا این جمعیت ما را، مبادا این کشور علوی را، مبادا این نعمت ولایت را از دست شما بگیرند.
خدایا به حق پیغمبر و آل پیغمبر، سایه ی این بزرگمرد، این رهبر اصیل اسلامی، حضرت آیت الله، آیت الله معظم، خامنه ای عزیز را مستدام بدار. و الهی آمین، الهی آمین، الهی آمین، به عدد کلماتت آمین. (سایت علّامه حسن زاده آملی)
علامه حسنزاده آملی، جلوی حضرت آقا دو زانو نشسته و ایشان را مولا خطاب میکنند. حضرت آقا ناراحت شده و به علامه میفرمایند این کار را نکنید. علامه حسنزاده میفرمایند: اگر یک مکروه از شما سراغ داشتم این کار را نمیکردم.
این جملات وقتی بیشتر معنا پیدا میکند که بدانیم صاحب تفسیر المیزان، علامه عارف آیتالله طباطبایی درباره شاگردش علامه حسنزاده فرمودهاند: حسنزاده را کسی نشناخت جز امام زمان(عجل الله تعالی فرجه). (سایت تبیان به نقل ازکتاب پرتویی از خورشید، علی شیرازی ص 33 )
**************
حجت الاسلام و المسلمین حاج سیّد احمد خمینی: « حضرت امام بارها از جنابعالی به عنوان مجتهدی مسلم و بهترین فرد برای رهبری نام برده اند. انتخاب شایسته و بسیار خدا پسندانه حضرتعالی باعث شادی تمام دوستداران اسلام و انقلاب اسلامی در جهان گردید . حضرتعالی از چهره های درخشان انقلاب اسلامی ایران بوده و همواره مورد تأیید و تکریم امام عزیزمان بوده اید.
امام صادق(علیه السلام) پس از تلاوت این آیه فرمود: «أولئک کانوا قوما بین عیسى و محمّد و ینتظرون محمّد(صلى الله علیه و آله)»؛ این علماى مسیحى و راهبان گروهى بودند که در زمانى میان حضرت عیسى(علیه السلام) و حضرت محمّد(صلى الله علیه و آله) زندگى مىکردند و منتظر آمدن پیامبر اسلام بودند.(تفاسیر نورالثقلین و عیاشی)
زمانه عجیبی است، برخی مردم امام گذشته را عاشقند اما حاضر را نه! می دانی چرا؟ امام گذشته را هرگونه بخواهند تفسیر می کنند اما امام زمان را باید اطاعت کنند و فرمان ببرند.(نقل از شهید سید مرتضی آوینی)
توضیح حجت الاسلام و المسلین عالی:
ائمه هر کدام به تناسب زمانشان یک مأموریتی داشته اند. یکی مأموریتش صلح بوده، یکی جنگ بوده، یکی کار تبلیغی و فرهنگی بوده، یکی هجرت بوده، هر کدام به اقتضای زمان مأموریتی داشته اند، بعضی ها عاشق امامی هستند که مأموریتش تمام شده و از اوکاری نمی خواهند. امام حاضر از او کار می خواهد. امام حاضر الآن یک مأموریتی دارد که از او توقع دارد. امام گذشته باید برایش اشک ریخت، سینه زنی کرد و...
مؤمن آن کسی است که ببیند امام حاضرش از او چه چیزی می خواهد. الآن ما در زمان امام زمان(عجل الله تعالی فرجه) هستیم، باید ببینیم امام زمان از ما چه می خواهد. [چه انتظار و چه توقعی دارد]آن کسانى که می خواهند وحدت ملت ایران را به هم بزنند، کى ها هستند؟ بدانید که اینها عوامل دشمنند؛ یا خودشان از متن دشمن دارند حرف می زنند، یا سرانگشت دشمنند؛ برو برگرد ندارد.آن کسى که نداى تفرقه ى بین شیعه و سنى را سر میدهد و به بهانه ى مذهب، میخواهد وحدت ملى را به هم بزند، چه شیعه باشد و چه سنى، مزدور دشمن است؛ چه بداند، چه نداند. گاهى بعضی ها مزدور دشمنند و خودشان نمی دانند. خیلى از این مردم بیچاره ى بى خبرِ سلفى و وهّابى که بوسیله ى دلارهاى نفتى تغذیه می شوند تا بروند در اینجا و آنجا عمل هاى تروریستى انجام بدهند - در عراق یکجور، در افغانستان یکجور، در پاکستان یکجور، در نقاط دیگر یکجور - نمی دانند که مزدور دشمنند. آن مرد شیعى هم که می رود به مقدسات اهل سنت اهانت میکند و دشنام میدهد، او هم مزدور دشمن است، ولو نداند که چه می کند. من عرض می کنم: عوامل اصلى دشمنانند. بعضى از این سرانگشتان - هم در بین اهل سنت، هم در بین شیعه - غافلند، نمی دانند و نمی فهمند چکار می کنند؛ نمی دانند براى دشمن دارند کار میکنند.
چند سال قبل از این، در منطقه ى کُردى، یک عالم روشن بین در نماز جمعه سخنرانى کرد. گمانم قسم خورد - اینجور به ذهنم است، چون سالها گذشته است - گفت واللَّه آن کسانى که مى آیند پیش شیعه، بغض و کینه ى سنى را در دل او وارد می کنند و می روند پیش سنى، بغض و کینه ى شیعه را در دل او وارد می کنند، اینها نه شیعه هستند، نه سنى؛ نه شیعه را دوست دارند، نه سنى را دوست دارند؛ با اسلام دشمنند. البته نمی دانند؛ خیلی هاشان نمی فهمند و این مایه ى تأسف است که چرا نمی فهمند. امروز این جماعت وهّابى و سلفى، شیعه را کافر می داند؛ سنى محب اهل بیت را هم کافر می داند؛ سنىِ پیرو طریقه هاى عرفانى و قادرى را هم کافر می داند! این فکر غلط از کجا سرچشمه می گیرد؟ همه ى مردم شیعه در سراسر دنیا، مردم سنى شافعى در شمال آفریقا، یا مالکى در کشورهاى آفریقائى مرکزى - که اینها محب و دوستدار اهل بیتند؛ طریقه هاى عرفانى اینها به اهل بیت منتهى می شود - کافرند؛ چرا؟ چون به مرقد حسین بن على در قاهره احترام می گذارند و مسجد رأس الحسین را مورد تقدیس قرار می دهند؛ به این جهت اینها کافرند! شیعه که کافر است؛ سنى سقّزى و سنندجى و مریوانى هم اگر با طریقه ى قادرى یا نقش بندى ارتباط داشته باشد، او هم کافر است! این فکر، چه فکرى است؟ چرا با این فکر غلط و شوم بین برادران مسلمان اختلاف ایجاد بشود؟ به آن شیعه اى هم که از روى نادانى و غفلت، یا گاهى از روى غرض - این را هم سراغ داریم و افرادى را هم از بین شیعیان می شناسیم که فقط مسئله شان مسئله ى نادانى نیست، بلکه مأموریت دارند براى اینکه ایجاد اختلاف کنند - به مقدسات اهل سنت اهانت می کند، عرض می کنم: رفتار هر دو گروه حرام شرعى است و خلاف قانونى است.(1388/2/22)
**************
قدر این هم دلى ها و همراهى ها و صمیمیت ها را همه ى ما باید بدانیم؛ چون بار سنگینى بر دوش همه ى ما وجود دارد. مسئولیت، مسئولیت بزرگى براى یکایک آحاد ملت ایران در این دوران است. و بخصوص کسانى که از علم و آگاهى و دین و شریعت بیش از دیگران مطلعند.
براى یک رزمنده بزرگترین خطر این است که جهت گیرى را گم کند؛ نداند دشمن کجاست، دوست کجاست. اگر ندانست دشمن کجاست و دوست کجاست، آنوقت ممکن است به طرف دوست آتش کند؛ به خیال اینکه دارد به طرف دشمن آتش می کند. اینها خیلى خطرناک است. بعضى از ما به طرف دوستانمان آتش می کنیم، خیال می کنیم به طرف دشمن داریم آتش می کنیم! بعضى از ما غفلت می کنیم از اینکه ایجاد اختلاف مذهبى، نقشه و طرح دشمن است براى اینکه ما را مشغول به خودمان کند. غفلت می کنیم؛ همه ى همت یک شیعه می شود کوبیدن سنى، همه ى همت یک سنى می شود کوبیدن شیعه. خوب، این خیلى تأسف آور است. و دشمن این را می خواهد.
ببینید، در قضیه ى حمایت از فلسطین - این یک مثالى است می خواهم بزنم - هیچ کشور و هیچ دولتى به گرد جمهورى اسلامى نرسید. این را همه ى دنیا تصدیق کردند. جورى شد که بعضى از کشورهاى عربى از ناراحتى دادشان بلند شد، گفتند ایران دارد براى مقاصد خود اینجا تلاش میکند! البته فلسطینى ها به این حرف اعتنائى نکردند. از جمله در قضیه ى غزه - در این جنگ بیست و دو روزه ى چند ماه قبل - جمهورى اسلامى در همه ى سطوحش؛ از رهبرى و ریاست جمهورى و مسئولین گوناگون و مردم و تظاهرات و پول و کمک و سپاه و غیره، همه در خدمت برادران فلسطینىِ مظلوم و مسلمان قرار گرفتند. در بحبوحه ى این حرفها، یک وقت دیدیم که ویروسى دارد تکثیر مثل می کند؛ دائم می روند پیش بعضى از بزرگان، بعضى از علماء، بعضى از محترمین، که آقا! شما دارید به کى کمک می کنید؛ اهل غزه ناصبى اند! ناصبى یعنى دشمن اهل بیت. یک عده هم باور کردند! دیدیم پیغام و پسغام که آقا، می گویند اینها ناصبى اند. گفتیم پناه بر خدا، لعنت خدا بر شیطان رجیمِ خبیث. در غزه مسجد الامام امیرالمؤمنین على بن ابى طالب هست، مسجد الامام الحسین هست، چطور اینها ناصبى اند؟! بله، سنى اند؛ اما ناصبى؟! اینجور حرف زدند، اینجور اقدام کردند، اینجور کار کردند. نقطه ى مقابلش هم هست: یک عده بلند شوند بروند قم، لابلاى کتابهاى شیعه را نگاه کنند، ببینند کجا اهانت به مقدسات اهل سنت است، از او عکس بگیرند، بیایند تو محافل سنى پخش کنند، ببینید آقا! این کتابهاى شیعه است. یا یک گوینده ى نادان، غافل یا مغرضى روى منبر نسبت به مقدسات اهل سنت حرف مهمل و بدى بزند؛ این را نوار کنند، سى دى کنند، بروند اینجا آنجا پخش کنند: بگویند ببینید آقا! این شیعه است. این را به او بدبین کنند، او را به این بدبین کنند. این معنایش چیست؟ «و تذهب ریحکم» یعنى چه؟ یعنى همین دیگر. وقتى اختلاف پیدا شد، وقتى تفرقه پیدا شد، وقتى نسبت به هم سوءظن وجود داشت، وقتى یکدیگر را خائن دانستیم، طبیعى است که با هم همکارى نخواهیم کرد. همکارى هم اگر بکنیم، با هم صمیمى نخواهیم بود. این همان چیزى است که آن دشمن دنبال اوست. هم عالم شیعه، هم عالم سنى، باید این را بفهمند، این را درک کنند. بدیهى است دو تا مذهب در برخى از اصول، در برخى از فروع با هم اختلاف دارند؛ البته در بسیارى هم با هم اتحاد دارند. اما اختلاف به معناى دشمنى نیست. فتاواى فقهاى شیعه در مواردى صد و هشتاد درجه با هم اختلاف دارد. فتاواى ائمه ى اهل سنت در مواردى بسیار با همدیگر اختلاف دارد؛ اما لزومى ندارد وقتى اختلاف دارد، انسان به همدیگر بدگوئى کنند و فحش بدهند. خیلى خوب، او مذهبش این است، آن هم مذهبش این است...[یکى از حاضرین در جلسه این شعر را قرائت کرد:ال النّبىّ ذریعتى، و هم الیه وسیلتى، ارجو بهم اعطى غدا، بید الیمین صحیفتى]بله، اهل سنت همین است. یعنى هیچکس نباید خیال کند که اهل بیت پیغمبر مخصوص و متعلق به شیعه اند؛ نه، مال همه ى دنیاى اسلامند. چه کسى است که فاطمه ى زهرا(سلام اللَّه علیها) را قبول نداشته باشد؟ چه کسى است که حسنین(علیهماالسّلام) سیّدا شباب اهل الجنّة را قبول نداشته باشد؟ چه کسى است که ائمه ى بزرگوار شیعه را قبول نداشته باشد؟ حالا یکى او را امام و واجب الاطاعه و مفروض الطاعه می داند، یکى نمی داند؛ اما قبولشان دارند. اینها حقایقى است، باید اینها را فهمید، باید اینها را نهادینه کرد. بعضى البته این را نمی فهمند، متحرک به تحریک دشمن می شوند. در حالى که خیال می کنند که کار درست را انجام می دهند. «قل هل ننبّئکم بالاخسرین اعمالا. الّذین ضلّ سعیهم فى الحیاة الدّنیا و هم یحسبون انّهم یحسنون صنعا»؛(کهف/103و104)خیال می کنند کار خوب می کنند، غافل از اینکه دارند براى دشمن کار می کنند. این خصوصیتِ زمان ماست.(1388/2/23)
اتل متل یه بابا
دلیر و زار و بیمار
اتل متل یه مادر
یه مادر فداکار
اتل متل بچهها
که اونارو دوست دارن
آخه غیر اون دوتا
هیچ کسی رو ندارن
مامان بابا رو میخواد
بابا عاشق اونه
به غیر بعضی وقتا
بابا چه مهربونه
وقتی که از درد سر
دست میذاره رو گیجگاش
اون بابای مهربون
فحش میده به بچههاش
همون وقتی که هرچی
جلوش باشه میشکنه
همون وقتی که هرچی
پیشش باشه میزنه
غیر خدا و مادر
هیچکسی رو نداره
اون وقتی که باباجون
موجی میشه دوباره
دویدم و دویدم
سر کوچه رسیدم
بند دلم پاره شد
از اون چیزی که دیدم
بابام میون کوچه
افتاده بود رو زمین
مامان هوار میزد
شوهرمو بگیرین
مامان با شیون و داد
میزد توی صورتش
قسم میداد بابارو
به فاطمه، به جدش
تو رو خدا مرتضی
زشته میون کوچه
بچه داره میبینه
تو رو به جون بچه
بابا رو کردن دوره
بچههای محله
بابا یه هو دوید و
زد تو دیوار با کله
هی تند و تند سرش رو
بابا میزد تو دیوار
قسم میداد حاجی رو
حاجی گوشی رو بردار
نعرههای بابا جون
پیچید یه هو تو گوشم
الو الو کربلا
جواب بده به گوشم
مامان دوید و از پشت
گرفت سر بابا رو
بابا با گریه میگفت
کشتند بچههارو
بعد مامانو هلش داد
خودش خوابید رو زمین
گفت که مواظب باشین
خمپاره زد، بخوابین
الو الو کربلا
پس نخودا چی شدن؟
کمک میخوایم حاجی جون
بچهها قیچی شدن
تو سینه و سرش زد
هی سرشو تکون داد
رو به تماشاچیا
چشماشو بست و جون داد
بعضی تماشا کردن
بعضی فقط خندیدن
اونایی که از بابام
فقط امروزو دیدن
سوی بابا دویدم
بالا سرش رسیدم
از درد غربت اون
هی به خودم پیچیدم
درد غربت بابا
غنیمت َنبرده
شرافت و خون دل
نشونههای مرده
ای اونایی که امروز
دارین بهش میخندین
برای خندههاتون
دردشو میپسندین
امروزشو نبینین
بابام یه قهرمونه
یهروز به هم میرسیم
بازی داره زمونه
موج بابام کلیده
قفل در بهشته
درو کنه هر کسی
هر چیزی رو که کشته
یه روز پشیمون میشین
که دیگه خیلی دیره
گریههای مادرم
یقه تونو میگیره
بالا رفتیم ماسته
پایین اومدیم دروغه
مرگ و معاد و عقبی
کی میگه که دروغه؟
ابوالفضل سپهر
****************
اتل متل یه بابا ...
اتل متل یه بابا
که اون قدیم قدیما
حسرتشو مى خوردن
تمومى بچه ها
اتل متل یه دختر
در دونه باباش بود
هر جا که بابا مى رفت
دخترش هم باهاش بود
اون عاشق بابا بود
بابا عاشق اون بود
به گفته رفیقاش
بابا چه مهربون بود
یه روز آفتابى
بابا تنها گذاشتش
عازم جبهه ها شد
دخترُ جا گذاشتش
چه روزهاى سختى بود
اون روزهاى جدایى
چه سالهاى بدى بود
ایّام بى بابایى
چه لحظه سختى بود
اون لحظه رفتنش
ولى بدتر از اون بود
لحظه برگشتنش
هنوز یادش نرفته
نشون به اون نشونه
اونکه خودش رفته بود
آوردنش به خونه
زهرا بهش سلام کرد
بابا فقط نگاش کرد
اداى احترام کرد
بابا فقط نگاش کرد
خاک کفش بابارو
سرمه تو چشاش کرد
هى بابارو بغل کرد
بابا فقط نگاش کرد
زهرا براش زبون ریخت
دو صد دفعه صداش کرد
پیش چشاش ضجّه کرد
بابا فقط نگاش کرد
اتل متل یه بابا
یه مرد بى ادعا
مى خوان که زود بمیره
تموم خواستگارا
اتل متل یه دختر
که بر عکس قدیما
براش دل مى سوزونن
تمومى بچه ها
زهرا به فکر باباش
بابا به فکر زهرا
گاهى به فکر دیروز
گاهى به فکر فردا
یه روز مى گفت که خیلى
براش آرزو داره
ولى حالا دخترش
زیرش لگن مى ذاره
یه مى گفت دوست دارم
عروسیتو ببینم
ولى حالا دخترش
میگه به پات مى شینم
مى گفت برات بهترین
عروسى رو مى گیرم
ولى حالا مى شنوه
تا خوب نشى نمیرم
وقت غذا که مى شه
سرنگ ور مى داره
یه زرده تخم مرغ
توى سرنگ مى ذاره
گوشه لُپ باباش
سرنگ و مى فشاره
براى اشک چشماش
هى بهونه میاره
«غصه نخور بابا جون
اشکم مال پیازه»
بابا با چشماش مى گه
خدا برات بسازه
هر شب وقتى بابارو
مى خوابونه توى جاش
با کلى اندوه و غم
میره سر کتاباش
حافظُ بر مى داره
راه گلوش مى گیره
قسم مى ده حافظُ
خواجه بابام نمیره
دو چشمشُ مى بنده
خدا خدا مى کنه
با آهى از ته دل
حافظُ وا مى کنه
فالُ و شاهد فال
به یک نظر مى بینه
نمى خونه، چرا که
هر شب جواب همینه
دیشب که از خستگى
گرسنه خوابیده بود
نیمه شب چه خواب
قشنگى رو دیده بود
تو یک باغ پر از گل
پر از گل شقایق
میون رودى بزرگ
نشسته بود تو قایق
یه خرده اون طرفتر
میان دشت و صحرا
جایی از اینجا بهتر…
بابا سوار اسبه
مگه میشه محاله…
بابا به آسمون رفت
تا پشت یک در رسید
ابوالفضل سپهر