علت محرومیت از فیض فراگیر خداوند
انسان همانند ظرفی است که زیر باران قرار گرفته باشد. شما اگر این ظرف را پشترو بگیرید، بهگونهای که دهانه ظرف رو به زمین و پشت ظرف رو به بالا باشد، از هر طرف که باران ببارد، از پشت ظرف میچکد و توی ظرف، خشکوخالی میماند. انسان اگر حب دنیا داشته باشد، مانند آن است که کاسهاش را واژگون کرده، و دهانهاش را رو به خاک گرفته باشد. اگر من کاسه خودم را واژگون بگیرم و از رحمت واسع و مستمر الهی محروم شوم، تقصیری متوجه باران نیست؛ من ظرف را بد گرفتهام. رحمت خدا و لطف خدا پدیدههایی محدود نیستند؛ همیشگی و جاریاند. این ما هستیم که باید توفیق بهرهگیری از آنها را داشته باشیم.(آیت الله حائری شیرازی؛ تمثیلات علمی)
ترسوها جزء یاران امام زمان(عجل الله تعالی فرجه) نیستند
نیروهایی که امام زمان(عجل الله تعالی فرجه)دارند، نیروهای تارک امر به معروف و نهی از منکر نیستند. حضرت، نیروهای ترسو را نمیپذیرد. این همه مسائل که پیش میآید، برای غربال شدن و انتخاب نیروهای به دردبخور برای ایشان است. حضرت کسانی را لازم دارد که با هر منکری مقابله کنند و هیچ منکری را توجیه نکنند. سیصد و سیزدهتایی که انتخاب میشوند کسانی هستند که هرجا وظیفه دیدهاند قاطع برخورد کردهاند. هر کس بترسد و مثل آن کسانی بشود که از نهر طالوت آب خوردند، دیگر صلاحیت ندارد. این، سیرِ حرکتِ عالَم است.(آیت الله حائری شیرازی)
حضرت آیت الله جاودان:
1. شما در یک سنگر مهم و در یک طرف جنگ قرار دارید و آن هم طرف مقابل کل دنیاست.
2. شما در شرایط جنگی هستید و کار شما جهاد است.
3. ما اگر مقاومت کنیم به سرانجام خوبی می رسیم.
4. مجموعهی حوزه خاری است در چشم دشمن و این کار بزرگ است ، به جایی نمی رسد جز به جان دادن.
5. اگر شما کاری می خواهی بکنی که امام زمان(عجل الله تعالی فرجه) راضی باشند، این کار شماست.واقعا شما دارید سربازی می کنید برای امام زمان (عجل الله تعالی فرجه).
6. شما در صف اول جنگ جهانی بین اسلام و کفر قرار دارید.
یک خطاب آخرى هم عرض کنم به مولامان و صاحبمان، حضرت بقیةاللَّه(ارواحنا فداه):
اى سید ما! اى مولاى ما! ما آنچه باید بکنیم، انجام میدهیم؛ آنچه باید هم گفت، هم گفتیم و خواهیم گفت. من جان ناقابلى دارم، جسم ناقصى دارم، اندک آبروئى هم دارم که این را هم خود شما به ما دادید؛ همه ى اینها را من کف دست گرفتم، در راه این انقلاب و در راه اسلام فدا خواهم کرد؛ اینها هم نثار شما باشد. سید ما، مولاى ما، دعا کن براى ما؛ صاحب ما توئى؛ صاحب این کشور توئى؛ صاحب این انقلاب توئى؛ پشتیبان ما شما هستید؛ ما این راه را ادامه خواهیم داد؛ با قدرت هم ادامه خواهیم داد؛ در این راه ما را با دعاى خود، با حمایت خود، با توجه خود، پشتیبانى بفرما.(1388/3/29)
من به لبخند گرگ بدبینم
به دروغ بزرگ بدبینم
گرمتر می شود مذاکره ها
تنگتر می شود محاصره ها
این چه بازیست این چه شطرنج است
که نصیب پیادهها رنج است
این چنین گفتوگو که دید و شنید
گفتوگو زیر سایه تهدید
به شجاعان این دیار قسم
که از افسون ترس میترسم
چه کنم دست دشنه را خوانده ست
زخمهایی که بر تنم مانده ست
دیدهام من به دستهای شما
ردّ خون برادرانم را
چه بگویم نمیرود از یاد
تلخی بیست و هشتم مرداد
آن طرف موج خندههای شماست
ناو وینسنس، این طرف پیداست
شاهدان دوبارهی مایند
خیل تابوتها که میآیند
چند نسل است روی شانه ما
میرود کاوانی از شهدا
خیل کودککشان نامردند
پی راه هجوم میگردند
روبهان راه خدعه را بلدند
جرزنان دقیقهی نودند
هند خونخوار و خندههای ژکوند
عمر و عاصان شیکپوش بلوند
چشمشان بر حریممان تا کی
ناظران آژانس سی آی ای
خطّ پروندههایشان پیداست
نقشهی قتل شهریاریهاست
رگ تحریم میزنیم به کار
همت ما مباد صرف قمار
گرچه نمرود هیزم آورده است
باز دست خداست بالادست
میلاد عرفانپور/ محمدمهدی سیار
امام خامنه ای (حفظه الله) در دیدار با جمعی از خانواده های شهدا:
ملت ایران تا ابد مدیون شهدا و خانواده هاى شهداست. این را همه ى ملت ما باید بدانند. هرچه ما عزت به دست بیاوریم، هرچه پیشرفت به دست بیاوریم، مرهون خون شهداى عزیز شما، این جگرگوشه هاى شماست. اینها بودند که به ما، به کشورشان، به ملتشان، به اسلام عزت دادند. این را همه باید قدر بدانند؛ مسئولین هم باید قدر بدانند، خود شما خانواده ها هم باید قدر بدانید؛ و میدانید.(1388/3/3)
یکی از مصیبتهایی که برای حضرت زینب (سلام الله علیها) میگوییم این است که: «دخلت زینب علی ابن زیاد و علیها ارذل ثیابها و هی متنکرة» یعنی بر «ابن زیاد» وارد شد در حالیکه کهنهترین لباس، بر تن ایشان بود. اینکه مرد مندرسترین لباس را بپوشد مسئلهای نیست؛ اما زن لباس کهنه بپوشد خوب نیست.(آیت الله حائری شیرازی)
نقدِ صوفی نه همه صافیِ بیغَش باشد
ای بسا خرقه که مُستوجبِ آتش باشد
صوفیِ ما که ز وِردِ سحری مست شدی
شامگاهش نگران باش که سرخوش باشد
خوش بُوَد گر مِحَکِ تجربه آید به میان
تا سِیَهروی شود هر که در او غَش باشد
خَطِّ ساقی گر از این گونه زند نقش بر آب
ای بسا رُخ که به خونابه مُنَقَّش باشد
نازپروردِ تَنَعُّم نَبَرَد راه به دوست
عاشقی شیوه رندانِ بلاکش باشد
غمِ دنیای دَنی چند خوری؟ باده بخور
حیف باشد دلِ دانا که مُشَوَّش باشد
دلق و سجاده حافظ بِبَرَد بادهفروش
گر شرابش ز کفِ ساقی مَهوَش باشد
(دیوان حافظ/غزل 159)