سفارش تبلیغ
صبا ویژن
هرگاه خداوند، بنده ای را دوست بدارد، عمل کردن به هشت صفت را به او الهام فرماید : چشمْ فروپوشیدن از محارم خدا، ترس از خداوند ـ جلّ ذِکرُه ـ، شرم، بردباری، شکیبایی، امانتداری، راستی و بخشندگی . [امام صادق علیه السلام]
لوگوی وبلاگ
 

دسته بندی موضوعی یادداشتها
 
دشمن ، رهبر ، امام زمان ، ولایت ، فلسطین ، نصرالله ، بصیرت ، اسرائیل ، حائری ، خامنه ای ، چشم ، حضرت مهدی ، زینب ، شهادت ، شیعه ، صهیونیست ، امام ، جمل ، جنگ ، پرچم ، آمریکا ، ایران ، امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) ، معصومه ، غزه ، مصباح ، یهود ، فاطمه ، فتنه ، گوش ، عمار ، مذاکرات ، مزدور ، مسجدالاقصی ، مسلمان ، عید قربان ، عیدغدیر ، عیسی ، غذیر ، غربال ، غربی ، لباس ، مالک ، ماهواره ، متوسلیان ، مجازی ، محرومیت ، محک ، مدینه ، مدیون ، فدا ، فرانسه ، فرج ، فردا ، فرمانده ، فضای ، فضیلت ، فطر ، فقیه ، فهوی حسین ، فیض ، قدس ، قربانی ، قم ، گذشته ، گرگ ، گرم ، گل ، گوسفند ، کار ، کاسه ، کاندولیزا رایس ، کربلا ، کردار ، کریمه ، کشور ، کشیش ، کنارکشیدن ، کودتا ، کوفه ، کوفی عنان ، معاویه ، غش ، یزید ، مغنیه ، مقلد ، ملت ، ملی ، ملکی تبریزی ، مناجات ، مندرس ، مومن ، ناصبی ، ناقابل ، ناقص ، نصر ، نصرانی ، نعمت ، نفس ، نماز جمعه ، نیرو ، هسته ای ، همت ، همسر ، وحدت ، ورزش ، امام علی (علیه السلام) ، امامزاده ، امنیت ، امید ، امیرالمومنین ، انتظامی ، انصاف ، انقلاب ، ایرانی ، اینترنت ، بازی ، بقیه الله ، بلاکش ، بهشت ، آملی ، آینده ، ابوالفضل سپهر ، اتل متل ، اتوبوس ، اروپا ، اسارت ، استقامت ، اسلامی ، اطاعت ، اعضا ، الاقصی ، الگوی رفتاری ، 22بهمن ، 25 ، آبرو ، آپارتمان ، آسمان ، پسر ، پهلو ، پهلوی شکسته ، پیاده ، پیامبر اسلام ، پیشرفت ، تابستان ، تاول ، تجربه ، تحریم ، تحمیلی ، ترس ، تصادف ، تعلقات ، تفرقه ، تفسیر ، تقابل ، تلاش ، تلویزیون ، توپ ، توطئه ، ثروت ، جانباز ، جبهه ، جگرگوشه ، جنگ نرم ، جهاد ، جوانان ، چادر ، جمهوری اسلامی ایران ، امام رضا(علیه السلام) ، حاضر ، حاکم ، حجاب ، حجه الله ، حرام ، حریف ، حریم ولایت ، حزب الله ، حسام پور ، حسن ، حسن زاده ، حسنین ، ضرار ، ضرب لگد ، طوفان ، ظرف ، عاشق ، عاشورا ، عبور ، عجله ، عرفات ، عرفه ، عزت ، عقربه ، علم ، علما ، علی ، عماد ، شیعیان ، صاحب ، صفین ، صنوبر ، شهبازی ، شهدا ، شهر ، شهید ، شوال ، شورش ، ستارگان ، سحر ، سقیفه ، سنگر ، سنی ، سیلی ، سیم ، سیه رو ، شبکه ، شترفتنه ، شجاعت ، شمع سوزان ، حماس ، حوزه ، خار ، خاردار ، چیت سازیان ، خانواده ، خمینی ، روانی ، روزه ، روزی ، روستا ، روشنگری ، ریچارد نفیو ، زهرا ، زیبا ، دغدغه ، دفاع ، دهه فجر ، دیدار ، دینداری ، رادیو ، راه کار ، ربط ، رحمت ، رحیم ، رسانه ، رشد ، رفسنجانی ، رمضان ، رندان ، رهبان ،

آمار و اطلاعات

بازدید امروز :260
بازدید دیروز :38
کل بازدید :74559
تعداد کل یاداشته ها : 71
103/9/8
3:2 ع

مقام معظم رهبری(حفظه الله):

رحمت خدا، رضوان خدا بر آن شهید عزیزی[شهید علی چیت‌سازیان]که این کلمه را یاد ما دادکه اگر از سیم خاردار نفْس خودت گذشتی، میتوانی از سیم خاردار دشمن هم بگذری. رضوان خدا بر این شهیدان! خیلی چیزها یاد ما دادند .(1398/1/26)

 


  

مقام معظم رهبری(حفظه الله):

بعد از اتمام این مذاکراتِ هسته‌ای، شنیدم صهیونیست‌ها در فلسطین اشغالی گفتند فعلاً با این مذاکراتی که شد، تا 25 سال از دغدغه‌ی ایران آسوده‌ایم؛ بعد از 25 سال فکرش را میکنیم. بنده در جواب عرض میکنم اوّلاً شما 25 سال آینده را نخواهید دید. ان‌شاءالله تا 25 سال دیگر، به توفیق الهی و به فضل‌الهی چیزی به نام رژیم صهیونیستی در منطقه وجود نخواهد داشت(94/6/18)

***************

رژیم صهیونیستی در عمر هفتاد و پنج‌ ساله‌ی خودش هرگز گرفتاری‌های هولناکی مثل امروز نداشته. همه‌ی آنها میگویند که فروپاشی ما نزدیک است؛ ما به هشتاد سالگی نمیرسیم. ما گفتیم «بیست‌ و پنج‌ سال دیگر را نمی‌بینید»، خودشان عجله کردند، زودتر میخواهند از بین بروند !» (1402/01/15)

 


  

چکیده ای از بیانات تاریخی مقام معظم رهبری(حفظه الله) در خطبه نماز جمعه :

 

* دشمن ملّت ایران همان دشمن ملّت فلسطین است، همان دشمن ملّت لبنان است، همان دشمن ملّت عراق است، همان دشمن ملّت مصر است، دشمن ملّت سوریه است، دشمن ملّت یمن است؛ دشمن یکی است، شیوه‌های دشمن در کشورهای مختلف، مختلف است. یک جا با جنگ روانی، یک جا با فشار اقتصادی، یک جا با بمب‌های دوتُنی، یک جا با سلاح، یک جا با لبخند، دارند دشمنان ما این سیاست را پیش میبرند، امّا اتاق فرمان یک جا است، از یک جا دستور میگیرند، از یک جا فرمان حمله‌ی به جمعیّت‌های مسلمان و ملّتهای مسلمان را دریافت میکنند. اگر این سیاست در یک کشور، موفّق شد، یعنی موجب سیطره‌ی بر یک کشور شد، وقتی خاطرشان از یک کشور آسوده شد، به سراغ کشور دیگر میروند. ملّتها نباید بگذارند  .

 

* طوفان الاقصی که در سال گذشته تقریباً همین ایّام انجام گرفت، یک حرکت درستِ منطقیِ قانونیِ بین‌المللی‌ بود و حق با فلسطینی‌ها بود. 


* کار درخشان نیروهای مسلّح ما در دو سه شب قبل[وعده صادق2] هم یک کار کاملاً قانونی و مشروع بود.کاری که نیروهای مسلّح ما کردند، کمترین مجازات برای رژیم غاصب صهیونی در برابر جنایتهای حیرت‌آور آن رژیم بود؛ رژیم خون‌آشام، رژیم گرگ‌صفت و سگ هار آمریکا در منطقه.

 

* لازم دانستم تکریم از برادرم و عزیزم و مایه‌ی فخرم، چهره‌ی محبوب دنیای اسلام، و زبان گویای ملّتهای منطقه، گوهر درخشان لبنان، جناب سیّدحسن نصرالله(رضوان الله علیه) در نماز جمعه‌ی تهران باشد.

 

* ما همه در شهادت سیّد عزیز، مصیبت‌زده و عزاداریم. این، فقدان بزرگی است و جدّاً ما را عزادار کرد. البتّه عزاداری ما به معنی افسردگی و پریشانی و نومیدی نیست؛ از جنس عزاداری برای سیّدالشهدا حسین‌بن‌علی(علیهما السّلام) است؛ زنده‌کننده، و درس‌دهنده، و انگیزه‌بخش، و امیدآفرین است.

 

* در ایران اسلامی در حدود سه ماه تابستانِ یک سال (سال 1360 هجری شمسی) چند ده شخصیّت برجسته و ممتاز ما ترور شدند که یکی از آنها شخصیّت بزرگی مثل سیّدمحمّد بهشتی بود، یکی رئیس‌جمهوری مثل رجائی و نخست‌وزیری مثل باهنر بود، علمائی از قبیل آیت‌الله مدنی و قدّوسی و هاشمی‌نژاد و امثال اینها بودند. اینها هر کدام در سطح ملّی یا محلّی از ستونهای انقلاب به شمار می‌آمدند و فقدانشان چیز آسانی نبود؛ ولی انقلاب متوقّف نشد، عقب‌نشینی نکرد، بلکه سرعت گرفت.

 

* این رژیم خبیث[اسرائیل]، بی‌ریشه و مصنوعی و ناپایدار است و صرفاً با تزریق حمایتهای آمریکا خود را بِه زحمت بر سر پا نگه داشته است.

 

* هر ضربه به رژیم[صهیونیستی] از سوی هر کس و هر مجموعه، خدمت به کلّ منطقه و بلکه به کلّ انسانیّت است.

 

* مجاهدت مردان مبارز فلسطین و لبنان توانسته است رژیم صهیونی را هفتاد سال به عقب برگرداند.

 

* عامل عمده‌ی جنگ و ناامنی و عقب‌ماندگی در این منطقه، «وجود رژیم صهیونیستی» و حضور دولتهایی است که ادّعا میکنند به دنبال فضای صلح و آرامش در منطقه‌اند. مشکل عمده‌ی منطقه، «دخالت بیگانگان» است. دولتهای این منطقه قادرند صلح و سلامت را در آن مستقر کنند. برای این هدف بزرگ و نجات‌بخش، تلاش و مبارزه‌ی «ملّتها»  و «دولتها» لازم است.  (1403/7/13)


  
نامه اول: به جوانان اروپا و آمریکای شمالی در پی حوادث اخیر فرانسه

بسم‌ الله الرّحمن الرّحیم

به عموم جوانان در اروپا و امریکای شمالی
حوادث اخیر در فرانسه و وقایع مشابه در برخی دیگر از کشورهای غربی مرا متقاعد کرد که درباره‌ی آنها مستقیماً با شما سخن بگویم. من شما جوانان را مخاطب خود قرار میدهم؛ نه به این علّت که پدران و مادران شما را ندیده می‌انگارم، بلکه به این سبب که آینده‌ی ملّت و سرزمینتان را در دستان شما میبینم و نیز حسّ حقیقت‌جویی را در قلبهای شما زنده‌تر و هوشیارتر می‌یابم. همچنین در این نوشته به سیاستمداران و دولتمردان شما خطاب نمیکنم، چون معتقدم که آنان آگاهانه راه سیاست را از مسیر صداقت و درستی جدا کرده‌اند.
سخن من با شما درباره‌ی اسلام است و به‌طور خاص، درباره‌ی تصویر و چهره‌ای که از اسلام به شما ارائه میگردد. از دو دهه پیش به این سو ــ یعنی تقریباً پس از فروپاشی اتّحاد جماهیر شوروی ــ تلاشهای زیادی صورت گرفته است تا این دین بزرگ، در جایگاه دشمنی ترسناک نشانده شود. تحریک احساس رعب و نفرت و بهره‌گیری از آن، متأسّفانه سابقه‌ای طولانی در تاریخ سیاسی غرب دارد. من در اینجا نمیخواهم به «هراس‌های» گوناگونی که تاکنون به ملّتهای غربی القاء شده است، بپردازم. شما خود با مروری کوتاه بر مطالعات انتقادی اخیر پیرامون تاریخ، می‌بینید که در تاریخنگاری‌های جدید، رفتارهای غیر صادقانه و مزوّرانه‌ی دولتهای غربی با دیگر ملّتها و فرهنگهای جهان نکوهش شده است. تاریخ اروپا و امریکا از برده‌داری شرمسار است، از دوره‌ی استعمار سرافکنده است، از ستم بر رنگین‌پوستان و غیر مسیحیان خجل است؛ محقّقین و مورّخین شما از خونریزی‌هایی که به نام مذهب بین کاتولیک و پروتستان و یا به اسم ملیّت و قومیّت در جنگهای اوّل و دوّم جهانی صورت گرفته، عمیقاً ابراز سرافکندگی میکنند.
این به‌خودی‌خود جای تحسین دارد و هدف من نیز از بازگوکردن بخشی از این فهرست بلند، سرزنش تاریخ نیست، بلکه از شما میخواهم از روشنفکران خود بپرسید چرا وجدان عمومی در غرب باید همیشه با تأخیری چند ده ساله و گاهی چند صد ساله بیدار و آگاه شود؟ چرا بازنگری در وجدان جمعی، باید معطوف به گذشته‌های دور باشد نه مسائل روز؟ چرا در موضوع مهمّی همچون شیوه‌ی برخورد با فرهنگ و اندیشه‌ی اسلامی، از شکل‌گیری آگاهی عمومی جلوگیری میشود؟
شما بخوبی میدانید که تحقیر و ایجاد نفرت و ترس موهوم از «دیگری»، زمینه‌ی مشترک تمام آن سودجویی‌های ستمگرانه بوده است. اکنون من میخواهم از خود بپرسید که چرا سیاست قدیمی هراس‌افکنی و نفرت‌پراکنی، این‌بار با شدّتی بی‌سابقه، اسلام و مسلمانان را هدف گرفته است؟ چرا ساختار قدرت در جهان امروز مایل است تفکر اسلامی در حاشیه و انفعال قرار گیرد؟ مگر چه معانی و ارزشهایی در اسلام، مزاحم برنامه‌ی قدرتهای بزرگ است و چه منافعی در سایه‌ی تصویرسازی غلط از اسلام، تأمین میگردد؟ پس خواسته‌ی اوّل من این است که درباره‌ی انگیزه‌های این سیاه‌نمایی گسترده علیه اسلام پرسش و کاوش کنید.
خواسته‌ی دوم من این است که در واکنش به سیل پیشداوری‌ها و تبلیغات منفی، سعی کنید شناختی مستقیم و بی‌واسطه از این دین به دست آورید. منطق سلیم اقتضاء میکند که لااقل بدانید آنچه شما را از آن میگریزانند و میترسانند، چیست و چه ماهیّتی دارد. من اصرار نمیکنم که برداشت من یا هر تلقّی دیگری از اسلام را بپذیرید بلکه میگویم اجازه ندهید این واقعیّت پویا و اثرگذار در دنیای امروز، با اغراض و اهداف آلوده به شما شناسانده شود. اجازه ندهید ریاکارانه، تروریست‌های تحت استخدام خود را به عنوان نمایندگان اسلام به شما معرفی کنند. اسلام را از طریق منابع اصیل و مآخذ دست اوّل آن بشناسید. با اسلام از طریق قرآن و زندگی پیامبر بزرگ آن(صلّی‌الله‌علیه‌وآله‌و‌سلّم) آشنا شوید. من در اینجا مایلم بپرسم آیا تاکنون خود مستقیماً به قرآن مسلمانان مراجعه کرده‌اید؟ آیا تعالیم پیامبر اسلام(صلّی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلّم) و آموزه‌های انسانی و اخلاقی او را مطالعه کرده‌اید؟ آیا تاکنون به جز رسانه‌ها، پیام اسلام را از منبع دیگری دریافت کرده‌اید؟ آیا هرگز از خود پرسیده‌اید که همین اسلام، چگونه و بر مبنای چه ارزشهایی طیّ قرون متمادی، بزرگترین تمدّن علمی و فکری جهان را پرورش داد و برترین دانشمندان و متفکّران را تربیت کرد؟
من از شما میخواهم اجازه ندهید با چهره‌پردازی‌های موهن و سخیف، بین شما و واقعیّت، سدّ عاطفی و احساسی ایجاد کنند و امکان داوری بیطرفانه را از شما سلب کنند. امروز که ابزارهای ارتباطاتی، مرزهای جغرافیایی را شکسته است، اجازه ندهید شما را در مرزهای ساختگی و ذهنی محصور کنند. اگر چه هیچکس به‌صورت فردی نمیتواند شکافهای ایجاد شده را پر کند، امّا هر یک از شما میتواند به قصد روشنگریِ خود و محیط پیرامونش، پلی از اندیشه و انصاف بر روی آن شکافها بسازد. این چالش از پیش طراحی شده بین اسلام و شما جوانان، اگر چه ناگوار است امّا میتواند پرسش‌های جدیدی را در ذهن کنجکاو و جستجوگر شما ایجاد کند. تلاش در جهت یافتن پاسخ این پرسش‌ها، فرصت مغتنمی را برای کشف حقیقت‌های نو پیش روی شما قرار میدهد. بنابراین، این فرصت را برای فهم صحیح و درک بدون پیشداوری از اسلام از دست ندهید تا شاید به یمن مسئولیّت‌پذیری شما در قبال حقیقت، آیندگان این برهه از تاریخ تعامل غرب با اسلام را با آزردگی کمتر و وجدانی آسوده‌تر به نگارش درآورند.(
سیّدعلی خامنه‌ای1/بهمن/1393)


**************

نامه دوم: به عموم جوانان در کشورهای غربی

بسم‌الله‌الرّحمن‌الرّحیم

به عموم جوانان در کشورهای غربی‌
حوادث تلخی که تروریسم کور در فرانسه رقم زد، بار دیگر مرا به گفتگو با شما جوانان برانگیخت. برای من تأسّف‌بار است که چنین رویدادهایی بستر سخن را بسازد، امّا واقعیّت این است که اگر مسائل دردناک، زمینه‌ای برای چاره‌اندیشی و محملی برای همفکری فراهم نکند، خسارت دوچندان خواهد شد. رنج هر انسانی در هر نقطه از جهان، به‌خودی‌خود برای همنوعان اندوه‌بار است. منظره‌ی کودکی که در برابر دیدگان عزیزانش جان میدهد، مادری که شادی خانواده‌اش به عزا مبدّل میشود، شوهری که پیکر بی‌جان همسرش را شتابان به سویی میبرد، و یا تماشاگری که نمیداند تا لحظاتی دیگر آخرین پرده‌ی نمایش زندگی را خواهد دید، مناظری نیست که عواطف و احساسات انسانی را برنینگیزد. هرکس که از محبّت و انسانیّت بهره‌ای برده باشد، از دیدن این صحنه‌ها متأثّر و متألّم میشود؛ چه در فرانسه رخ دهد، چه در فلسطین و عراق و لبنان و سوریه. قطعاً یک‌ونیم میلیارد مسلمان همین احساس را دارند و از عاملان و مسبّبان این فجایع، منزجر و بیزارند. امّا مسئله این است که رنجهای امروز اگر مایه‌ی ساختن فردایی بهتر و ایمن‌تر نشود، فقط به خاطره‌هایی تلخ و بی‌ثمر فرو خواهد کاست. من ایمان دارم که تنها شما جوانهایید که با درس گرفتن از ناملایمات امروز، قادر خواهید بود راه‌هایی نو برای ساخت آینده بیابید و سدّ بیراهه‌هایی شوید که غرب را به نقطه‌ی کنونی رسانده است.

درست است که امروز تروریسم درد مشترک ما و شما است، امّا لازم است بدانید که ناامنی و اضطرابی که در حوادث اخیر تجربه کردید، با رنجی که مردم عراق، یمن، سوریه، و افغانستان طیّ سالهای متمادی تحمّل کرده‌اند دو تفاوت عمده دارد؛ نخست اینکه دنیای اسلام در ابعادی بمراتب وسیع‌تر، در حجمی انبوه‌تر و به مدّت بسیار طولانی‌تر قربانی وحشت‌افکنی و خشونت بوده است؛ و دوّم اینکه متأسّفانه این خشونتها همواره از طرف برخی از قدرتهای بزرگ به شیوه‌های گوناگون و به شکل مؤثّر حمایت شده است. امروز کمتر کسی از نقش ایالات متّحده‌ی آمریکا در ایجاد یا تقویت و تسلیح القاعده، طالبان و دنباله‌های شوم آنان بی‌اطّلاع است. در کنار این پشتیبانی مستقیم، حامیان آشکار و شناخته‌شده‌ی تروریسم تکفیری، علی‌رغم داشتن عقب‌مانده‌ترین نظامهای سیاسی، همواره در ردیف متّحدان غرب جای گرفته‌اند، و این در حالی است که پیشروترین و روشن‌ترین اندیشه‌های برخاسته از مردم‌سالاری‌های پویا در منطقه، بی‌رحمانه مورد سرکوب قرار گرفته است. برخورد دوگانه‌ی غرب با جنبش بیداری در جهان اسلام، نمونه‌ی گویایی از تضاد در سیاستهای غربی است.

چهره‌ی دیگر این تضاد، در پشتیبانی از تروریسم دولتی اسرائیل دیده میشود. مردم ستمدیده‌ی فلسطین بیش از شصت سال است که بدترین نوع تروریسم را تجربه میکنند. اگر مردم اروپا اکنون چند روزی در خانه‌های خود پناه میگیرند و از حضور در مجامع و مراکز پرجمعیّت پرهیز میکنند، یک خانواده‌ی فلسطینی ده‌ها سال است که حتّی در خانه‌ی خود از ماشین کشتار و تخریب رژیم صهیونیست در امان نیست. امروزه چه نوع خشونتی را میتوان از نظر شدّت قساوت با شهرک‌سازی‌های رژیم صهیونیست مقایسه کرد؟ این رژیم بدون اینکه هرگز به‌طور جدّی و مؤثّر مورد سرزنش متّحدان پرنفوذ خود و یا لااقل نهادهای بظاهر مستقلّ بین‌المللی قرار گیرد، هر روز خانه‌ی فلسطینیان را ویران و باغها و مزارعشان را نابود میکند، بی‌آنکه حتّی فرصت انتقال اسباب زندگی یا مجال جمع‌آوری محصول کشاورزی را به آنان بدهد؛ و همه‌ی اینها اغلب در برابر دیدگان وحشت‌زده و چشمان اشک‌بار زنان و کودکانی روی میدهد که شاهد ضرب و جرح اعضای خانواده‌ی خود و در مواردی انتقال آنها به شکنجه‌گاه‌های مخوفند. آیا در دنیای امروز، قساوت دیگری را در این حجم و ابعاد و با این تداوم زمانی می‌شناسید‌؟ به گلوله بستن بانویی در وسط خیابان فقط به جرم اعتراض به سربازِ تا دندان مسلّح، اگر تروریسم نیست پس چیست؟ این بربریّت چون توسّط نیروی نظامی یک دولت اشغالگر انجام میشود، نباید افراطی‌گری خوانده شود؟ یا شاید این تصاویر فقط به این علّت که شصت سال مکرّراً از صفحه‌ی تلویزیون‌ها دیده شده، دیگر نباید وجدان ما را تحریک کند.

لشکرکشی‌های سالهای اخیر به دنیای اسلام که خود قربانیان بی‌شماری داشت، نمونه‌ای دیگر از منطق متناقض غرب است. کشورهای مورد تهاجم، علاوه بر خسارتهای انسانی، زیرساخت‌های اقتصادی و صنعتی خود را از دست داده‌اند، حرکت آنها به سوی رشد و توسعه به توقّف یا کندی گراییده، و در مواردی ده‌ها سال به عقب برگشته‌اند؛ با وجود این، گستاخانه از آنان خواسته میشود که خود را ستمدیده ندانند. چگونه میتوان کشوری را به ویرانه تبدیل کرد و شهر و روستایش را به خاکستر نشاند، سپس به آنها گفت که لطفاً خود را ستمدیده ندانید! به جای دعوت به نفهمیدن و یا از یاد بردن فاجعه‌ها، آیا عذرخواهیِ صادقانه بهتر نیست؟ رنجی که در این سالها دنیای اسلام از دورویی و چهره‌آرایی مهاجمان کشیده است، کمتر از خسارتهای مادّی نیست.

جوانان عزیز! من امید دارم که شما در حال یا آینده، این ذهنیّت آلوده به تزویر را تغییر دهید؛ ذهنیّتی که هنرش پنهان کردن اهداف دور و آراستن اغراض موذیانه است. به نظر من نخستین مرحله در ایجاد امنیّت و آرامش، اصلاح این اندیشه‌ی خشونت‌زا است. تا زمانی که معیارهای دوگانه بر سیاست غرب مسلّط باشد، و تا وقتی که تروریسم در نگاه حامیان قدرتمندش به انواع خوب و بد تقسیم شود، و تا روزی که منافع دولتها بر ارزشهای انسانی و اخلاقی ترجیح داده شود، نباید ریشه‌های خشونت را در جای دیگر جستجو کرد.

متأسّفانه این ریشه‌ها طیّ سالیان متمادی، بتدریج در اعماق سیاستهای فرهنگی غرب نیز رسوخ کرده و یک هجوم نرم و خاموش را سامان داده است. بسیاری از کشورهای دنیا به فرهنگ بومی و ملّی خود افتخار میکنند، فرهنگهایی که در عین بالندگی و زایش، صدها سال جوامع بشری را بخوبی تغذیه کرده است؛ دنیای اسلام نیز از این امر مستثنا نبوده است. امّا در دوره‌ی معاصر، جهان غرب با بهره‌گیری از ابزارهای پیشرفته، بر شبیه‌سازی و همانندسازی فرهنگی جهان پافشاری میکند. من تحمیل فرهنگ غرب بر سایر ملّتها و کوچک شمردن فرهنگهای مستقل را یک خشونت خاموش و بسیار زیان‌بار تلقّی میکنم. تحقیر فرهنگهای غنی و اهانت به محترم‌ترین بخشهای آنها در حالی صورت میگیردکه فرهنگ جایگزین، به‌هیچ‌وجه از ظرفیّت جانشینی برخوردار نیست. به طور مثال، دو عنصر «پرخاشگری» و «بی‌بندوباری اخلاقی» که متأسّفانه به مؤلّفه‌های اصلی فرهنگ غربی تبدیل شده است، مقبولیّت و جایگاه آن را حتّی در خاستگاهش تنزّل داده است. اینک سؤال این است که اگر ما یک فرهنگ ستیزه‌جو، مبتذل و معناگریز را نخواهیم، گنهکاریم؟ اگر مانع سیل ویرانگری شویم که در قالب انواع محصولات شبه هنری به سوی جوانان ما روانه میشود، مقصّریم؟ من اهمّیّت و ارزش پیوندهای فرهنگی را انکار نمیکنم. این پیوندها هر گاه در شرایط طبیعی و با احترام به جامعه‌ی پذیرا صورت گرفته، رشد و بالندگی و غنا را به ارمغان آورده است. در مقابل، پیوندهای ناهمگون و تحمیلی، ناموفّق و خسارت‌بار بوده است. با کمال تأسّف باید بگویم که گروه‌های فرومایه‌ای مثل داعش، زاییده‌ی این‌گونه وصلتهای ناموفّق با فرهنگهای وارداتی است. اگر مشکل واقعاً عقیدتی بود، میبایست پیش از عصر استعمار نیز نظیر این پدیده‌ها در جهان اسلام مشاهده میشد، درحالی‌که تاریخ، خلاف آن را گواهی میدهد. مستندات مسلّم تاریخی بروشنی نشان میدهد که چگونه تلاقی استعمار با یک تفکّر افراطی و مطرود، آن‌هم در دل یک قبیله‌ی بدوی، بذر تندروی را در این منطقه کاشت. وگرنه چگونه ممکن است از یکی از اخلاقی‌ترین و انسانی‌ترین مکاتب دینی جهان که در متن بنیادینِ خود، گرفتن جان یک انسان را به مثابه‌ی کشتن همه‌ی بشریّت میداند، زباله‌ای مثل داعش بیرون بیاید؟

از طرف دیگر باید پرسید چرا کسانی که در اروپا متولّد شده‌اند و در همان محیط، پرورش فکری و روحی یافته‌اند، جذب این نوع گروه‌ها میشوند؟ آیا میتوان باور کرد که افراد با یکی دو سفر به مناطق جنگی، ناگهان آن‌قدر افراطی شوند که هم‌وطنان خود را گلوله‌باران کنند؟ قطعاً نباید تأثیر یک عمر تغذیه‌ی فرهنگی ناسالم در محیط آلوده و مولّد خشونت را فراموش کرد. باید در این زمینه تحلیلی جامع داشت، تحلیلی که آلودگی‌های پیدا و پنهان جامعه را بیابد. شاید نفرت عمیقی که طیّ سالهای شکوفایی صنعتی و اقتصادی، در اثر نابرابری‌ها و احیاناً تبعیض‌های قانونی و ساختاری در دل اقشاری از جوامع غربی کاشته شده، عقده‌هایی را ایجاد کرده که هر از چندی بیمارگونه به این صورت گشوده میشود.

به‌هرحال این شما هستید که باید لایه‌های ظاهری جامعه‌ی خود را بشکافید، گره‌ها و کینه‌ها را بیابید و بزدایید. شکافها را به جای تعمیق، باید ترمیم کرد. اشتباه بزرگ در مبارزه با تروریسم، واکنشهای عجولانه‌‌ای است که گسست‌های موجود را افزایش دهد. هر حرکت هیجانی و شتاب‌زده که جامعه‌ی مسلمان ساکن اروپا و آمریکا را که متشکّل از میلیون‌ها انسان فعّال و مسئولیّت‌پذیر است، در انزوا یا هراس و اضطراب قرار دهد و بیش از گذشته آنان را از حقوق اصلی‌شان محروم سازد و از صحنه‌ی اجتماع کنار گذارَد، نه تنها مشکل را حل نخواهد کرد بلکه فاصله‌ها را عمق، و کدورتها را وسعت خواهد داد. تدابیر سطحی و واکنشی ــ مخصوصاً اگر وجاهت قانونی بیابد ــ جز اینکه با افزایش قطب‌بندی‌های موجود، راه را بر بحرانهای آینده بگشاید، ثمر دیگری نخواهد داشت. طبق اخبار رسیده، در برخی از کشورهای اروپایی مقرّراتی وضع شده است که شهروندان را به جاسوسی علیه مسلمانان وامیدارد؛ این رفتارها ظالمانه است و همه میدانیم که ظلم، خواه‌ناخواه خاصیّت برگشت‌پذیری دارد. وانگهی مسلمانان، شایسته‌ی این ناسپاسی‌ها نیستند. دنیای باختر قرنها است که مسلمانان را بخوبی می‌شناسد؛ هم آن روز که غربیان در خاک اسلام میهمان شدند و به ثروت صاحبخانه چشم دوختند، و هم روز دیگر که میزبان بودند و از کار و فکر مسلمانان بهره جستند، اغلب جز مهربانی و شکیبایی ندیدند. بنابراین من از شما جوانان میخواهم که بر مبنای یک شناخت درست و با ژرف‌بینی و استفاده از تجربه‌های ناگوار، بنیانهای یک تعامل صحیح و شرافتمندانه را با جهان اسلام پی‌ریزی کنید. در این صورت، در آینده‌ای نه‌چندان دور خواهید دید بنایی که بر چنین شالوده‌ای استوار کرده‌اید، سایه‌ی اطمینان و اعتماد را بر سر معمارانش میگستراند، گرمای امنیّت و آرامش را به آنان هدیه میدهد، و فروغ امید به آینده‌ای روشن را بر صفحه‌ی گیتی میتاباند.
(
سیّدعلی خامنه‌ای- 8 آذر 1394)


  

تقدیم به رهبر معظم، حضرت آیت الله العظمی امام خامنه ای(حفظه الله)


بمیرم نبینم که بر ماهِ پیشانیت، چین بیفتد 

الهی که این عاشقِ تو به جایت به بالین بیفتد


سرِ خُمِّ می باز بادا سلامت، مبادا که ساقی

نفس‌های چون باده‌اش از سرِ لعل نوشین بیفتد


غریبیم یارا! تو دیگر نلرزان دل تنگ ما را

که در فصل هجران دلم یاد آن درد دیرین بیفتد


به کوری چشم حسودان ایران و اسلام برخیز

محال است با بودنت دور دست شیاطین بیفتد


الا سیّد ماه روی خراسانی ما!،... غضب کن

که از هیبتت هرچه سفیانی از  تخت پایین بیفتد


کسوف تو را لحظه‌ای بر نمی‌تابم ای مهر تابان

خدایا مبادا ز تاریخ، این برگ زرین بیفتد


الا یوسف عشق! تا باز بویت به کنعان نپیچد

محال است از روی لب‌هایمان ختم یاسین بیفتد

[مجتبی نادری]

(اللّهمّ إحفظ قائدنا الخامنه ای)


93/6/24::: 9:24 ص
نظر()
  
  

باور کن! باور کن که رفته ام. باور کن که تنها مانده ای. باور کن که بی فاطمه شدی. این را باور کن!

باید باور کنی و می دانم که حق داری اگر باور نکنی.

من هم باور نکرده ام، آن روز را که تو آمدی و در کنارم نشستی و گفتی که چرا سلام مرا جواب نمی دهی! و چقدر برایم سخت بود. در دریای چشمان طوفانی تو غرق بودم و بغض گلویم را می فشرد که در دل هزار بار سلامت را جواب می دادم تا بدانی هنوز هستم...

هستم که دست مجروحم را به کمک دست دیگرم بالا بیاورم و اشک را از چشمان دریایی تو که برخاک قبرم می ریزد، پاک کنم.

هنوزهستم تا سرم را به دست بگیری و درد دل کنی ومن پهلویم درد بگیرد و رویم نشود که به تو بگویم...

علی من! مولای من! من فاطمه ام... همان فاطمه ای که همراه تو بود. حتی آنگاه که از مهاجر و انصار کمک می خواستی و صد افسوس که آنان حقیقت را بر مصلحت ترجیح ندادند و به خانه خزیدند و خورشید را به فراموشی سپردند و حتی یک بار هم سری به تأثر تکان ندادند تا دلت آرام شود.

علی جان، رفیق خوب تنهایی هایم!

امشب که باز پیشم آمده ای، دیگرمی خواهم بگویم... فقط به تو! که شبها از درد پهلوی شکسته خوابم نمی برد ولی حتی یک بار هم صدایم در نیامد تا احساس غربت نکنی وتنهایی ات بیشتر نشود.

همسر عزیزم! من خوشبخت ترین زن دنیا بودم، چون تو را داشتم. من بهترین همسر عالم را داشتم. من مظلوم ترین و تنهاترین همسر عالم را داشتم. تو امیر مؤمنان بودی اما جاهلان این را نمی فهمیدند.

از هر چه دلت گرفت، از هر که دلت شکست با فاطمه ات بگو. همسر خوبم! سینه مجروح زهرا همیشه از آن توست و صندوق دار اسرار غربتت.

می دانی چرا مرگ فاطمه ات این قدرها به تاخیر افتاد؟ به خاطر تو... به خاطر تویی که تنها شدی.

تویی که امشب زانوهایت تا شده اند و کنار قبر من نشسته ای و انگار فراموشت شده که حسین، خوابش نبرده است و زینب مادری می کند و تو... تو تنهای تنها، هم ناله چاه و نخلستانی!

حق داری، حق داری که با دستانت برخاک مزارم چنگ زنی.

ماه هم حق دارد که چهره اش را از تو بپوشاند و خاک قبرم را تاریک کند و نگذارد کسی اشکهای تو را ببیند.

حق داری، «حق» با توست و «تو» با حق هستی.

پسر عمو وجود تو مایه آرامش فاطمه است.

علیِ من، گریه کن! اما نه برخود که بر من؛بر فاطمه ات که بی علی است، که بی تو است.

همسفر زندگی ام!

آن روز حتی سلمان و مقداد را هم به کمک نخواستم تا ثابت کنم که با پهلوی شکسته و با دست مجروح و صورت نیلی هم نباید دست ازدامان امامِ زمانِ خود کشید، نباید حریم ولایت را بی دفاع گذاشت.

«تنها» دفاع کردم تا همه بدانند که در آن کوچه یک نفر هم به کمک من و تو نیامد.

صورتم را از نگاهت پوشاندم تا مبادا احساس شرم کنی ،مبادا غصه بخوری. پهلوی شکسته ام را از چشم زینب پوشاندم و اشکهایم را از چشمان حسنین(علیهم السلام).

 آن شب حتی ام کلثوم هم کنارم نشست و پیشانی ام را بوسید. چشم باز نکردم و گذاشتم فکر کند که مادر آرام خوابیده است و توانسته مادر را غافلگیر کند.اما تو همه چیز را فهمیدی. این را از نگاهت دانستم، از زود به خانه آمدنت و تا دیر وقت بیدار ماندنت.

از نگاههای نگران و مضطربت، از نوای «أمن یجیبت» و از چشم های عذر خواهت که با زبان بی زبانی می گفت: «اینها همه اش به خاطر من است »!

عزیزم! علی جانم! فاطمه ات کتک خورد اما اینها همه به خاطر تو بود.

علی جانم! علی جان!

دوست دارم تا صبح بر مزارم باشی اما باید بروی که امشب حسین بهانه مرا گرفته است و تا تو نروی آرام نمی گیرد و زینبم کوچکتر از آن است که آرامش کند.

همسرم! امام مظلومم! برو دست خدا به همراهت.

برو مهربانِ فاطمه تا سحر چیزی نمانده است!


  

حجاب بر صورت هر کسی که مینشیند؛ بر سیرتش هم، جا خوش میکند.

تو تابستون امسال با اون گرمای خفه کننده اش توی اتوبوس نشسته بودم.
یه دختر کوچولوی 8-9 ساله هم به خاطر نبود جا دور از مامانش نشسته بود رو صندلی ته اتوبوس.
دختر کوچولو روسری اش رو خیلی زیبا با رعایت حجاب همراه چادر عربی سرش کرده بود.
خانوم بدحجابی که پیش دختر کوچولو نشسته بود و خودشو باد میزد با افسوس گفت:
(توی این گرما اینا چیه پوشیدی؟!از دست اجبار این مامان باباهای خشک مقدس...تو گرمت نمیشه بچه؟!)
همون لحظه اتوبوس وایساد و باید پیاده میشدیم.
دختر کوچولو گره ی روسری اش رو سفت تر کرد و محکم و با اقتدار گفت:
(چرا گرممه... ولی آتیش جهنم از تابستون امسال خیلی خیلی گرم تره...)
دختر کوچولو پیاده شد و اون خانم بدحجاب سخت به فکر فرو رفت.


92/6/1::: 12:15 ع
نظر()
  

مـاجرای یــــک (سپر) در اول یـک زندگی              تــا سپـر گشتن میان غصه ی یـک زندگی
دختـری در خـانه بنشسته بدیده رنـــج را             خـاطرات تلخ یـک در ، رفتن یــــک گنج را
صبــر مـادر روزهای واپسین سـر رفته بـود           چـون بـرای گریه کردن جای دیگر رفته بود
تـــا مصیبت آمـد و کاشانه ی مـا را گرفت           شعله ای از در دویـد و دامــن زهـرا گـرفت
تـا کـه زد ضرب لگد بر در،کمی بی تاب شد       پشت در افتاد و همچون شمعِ سوزان آب شد
خانه گریان بود و از این خانه مادر رفته بود            شــرح سیلی را اگـر می گفت بابا رفته بـود
روزِ آخِـر مـادرِ مـا بسترش را جمع کــرد           گاه گاهی خنده، گاهی گریه همچون شمع کرد
بـــا تـمام نـاتوانی کـارهای خـــانه کـرد            اشک ریزان، دست لرزان، موی ما را شانه کرد
گَردهای خانـه را وقتی بـه جـارو می گرفت           گاه گاهی هر دو دستش را به پهلو می گرفت
تشنه می شد آب می نوشید آن نورِ دوعین            آب می نوشید و زیـرِ لب صدا می زد حسین 
از مدیــنه خـسته و از مردمانش سـیر شد             مــن بمیرم بابِ مـن از هجرِ زهرا پـیر شد


92/1/5::: 1:0 ص
نظر()
  

گفتارهایی از امیرالمؤمنین علی(علیه السلام)

إِنَّ اَللَّهَ یُعَذِّبُ سِتَّةً بِسِتَّةٍ اَلْعَرَبَ بِالْعَصَبِیَّةِ وَ اَلدَّهَاقِینَ بِالْکِبْرِ وَ اَلْأُمَرَاءَ بِالْجَوْرِ وَ اَلْفُقَهَاءَ بِالْحَسَدِ وَ اَلتُّجَّارَ بِالْخِیَانَةِ وَ أَهْلَ اَلرُّسْتَاقِ بِالْجَهْلِ.

خداوند شش کس را به شش خصلت عذاب کند: عرب را به تعصّب(تعصب نسبت به قبیله و تیره و تبار خود)، و خان‌های ده را به تکبّر(بر مردم زارع و ده‌نشینان مستمند و نادان به حقوق خود)، و فرمانروایان را به جور، و فقیهان را به حسد، و تجّار را به خیانت، و روستایی را به جهالت.(الکافی,  جلد8  ,  صفحه162)

**************

اَحْبِبْ حَبیبَکَ هَوْناً مّا عَسى اَنْ یَکُونَ بَغیضَکَ یَوْماًمّا، وَ اَبْغِضْ بَغیضَکَ هَوْناً مّا، عَسى اَنْ یَکُونَ حَبیبَکَ یَوْماًمّا
دوستت را به اندازه دوست دار شاید روزى دشمنت شود، و دشمنت را به اندازه دشمن دار شاید روزى دوستت گردد. (وسائل الشیعة  ،  جلد12،  صفحه147)

**************

مَنْ اَصْلَحَ ما بَیْنَهُ وَ بَیْنَ اللّهِ اَصْلَحَ اللّهُ ما بَیْنَهُ وَ بَیْنَ النّاسِ وَ مَنْ اَصْلَحَ اَمْرَ آخِرَتِهِ اَصْلَحَ اللّهُ لَهُ اَمْرَ دُنْیاهُ. وَ مَنْ کانَ لَهُ مِنْ نَفْسِهِ واعِظٌ کانَ عَلَیْهِ مِنَ اللّهِ حافِظٌ.
آن که میان خود و خدا را اصلاح کند، خدا میان او و مردم را اصلاح می‌کند و آن که کار آخرتِ خود را درست کند، خدا کار دنیای او را سامان دهد؛ و آن که او را از خود بر خویشتن واعظی است، خدا را بر او حافظی است.(وسائل الشیعة،   جلد15،  صفحه298)

**************

مَنْ کَثُرَ کَلامُهُ کَثُرَ خَطَأُهُ، وَ مَنْ کَثُرَ خَطَأُهُ قَلَّ حَیاؤُهُ، وَ مَنْ قَلَّ حَیاؤُهُ قَلَّ وَرَعُهُ، وَ مَنْ قَلَّ وَرَعُهُ ماتَ قَلْبُهُ، وَ مَنْ ماتَ قَلْبُهُ دَخَلَ النّارَ

خطایش فزونى گرفت، و هرکه خطایش بسیار گشت حیایش اندک شد، و هر که حیایش اندک شد پارسایی‌اش کم شد، و هر که پارسایی‌اش کم شد دلش مرد، و هرکه دلش بمیرد وارد آتش شود.(بحار الأنوار،  جلد74 ,  صفحه280)


90/4/31::: 12:22 ع
نظر()
  
  
 نقد مستند انحرافی ظهور بسیار نزدیک است:
آیت الله العظمی ناصر مکارم شیرازی ضمن سخنرانی  خود در اولین روز از سال جدید در جمع نمازگزاران مسجد مقدس جمکران با اشاره به توزیع گسترده سی دی "ظهور بسیار نزدیک است" آنرا مشکوک دانست و ابراز داشت: اینکه سی دی مذکور به صورت میلیونی در میان مردم به صورت رایگان توزیع می‌شود این سئوال را در ذهن هر انسانی ایجاد می‌کند که هزینه این سی دی از کجا آمده است و هدف از آن چیست؟
ایشان افزود: یقین داشته باشید دست خارجی در این مسأله هست اگرچه ممکن است برخی از جوان‌ها به عشق امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف)این کار را انجام دهند و خودشان هم متوجه دست‌های پشت پرده نباشند.
وی گفت: این کارها باعث می‌شود تا مردم امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) و ظهور را موهوم تصور کنند زیرا وقتی شما تطبیق انجام دهید اگر این تطبیق درست نباشد به اعتقادات مردم آسیب خواهد زد.
ایشان اظهار داشت: باید مراقب این توطئه‌ها بود زیرا این مطالب بی‌پایه و اساس است و براساس روایات، تعیین کنندگان وقت برای ظهور کذاب هستند.
* سخنان بزرگان و متخصصین عرصه مهدویت در نقد مستند " ظهور بسیار نزدیک است":
ادامه مطلب...
90/1/7::: 7:40 ص
نظر()
  
  
<      1   2   3   4   5   >>   >